مهندسی فرهنگی امام صادق علیه السلام

مهندسی فرهنگی امام صادق علیه السلام

مهندسی فرهنگی امام صادق علیه السلام
مسائل فرهنگی از جمله مهم‌ترین مسائل هر جامعه‌ای به‌شمار می‌آید‌. عوامل مختلفی ازجمله دین‌، اعتقادات‌ و باورها در شکل‌گیری و تداوم فرهنگ‌ها تاثیرگذار است. امامان معصوم به‌عنوان رهبران دینی جامعه تشیع، نقش مهمی در شکل‌گیری و پویایی فرهنگ شیعی ایفا کرده‌اند. در این میان، نقش امام صادق(ع) به‌دلیل فرصت‌ها‌ و زمینه‌های موجود در عصر ایشان برجسته‌تر است. امام صادق(ع) ساختار فرهنگی جامعه تشیع را سامان‌دهی نموده و تحولی شایسته در پیشرفت فرهنگی جامعه اسلامی ایجاد نمود. ایشان با طرح‌ها و ابتکاراتی که آفریدند، شئون‌ مختلف‌ جامعه شیعه را مهندسی کردند. در دوره‌های بعدی شیوه آن حضرت در مهندسی فرهنگی توسط دیگر ائمه(ع) تداوم پیدا کرد. قطعاً اصلاح ساختار فرهنگ جامعه با برنامه‌ریزی جامع فرهنگی میسر‌ بود‌ که آن هم وابسته به مدل و الگوی فرهنگی است.
مهندسی فرهنگی
مهندسی فرهنگی به‌معنای ترسیم نقشه و هندسه‌پردازی برای شئون مختلف جامعه‌ با‌ رویکرد فرهنگی و از زاویه فرهنگ می‌باشد.
نتایج مهندسی فرهنگی امام صادق علیه السلام
مهندسی فرهنگی امام صادق(ع) می‌تواند الگوی عملی قابل اتکایی را برای سامان‌دهی نظام فرهنگی جامعه اسلامی ارائه نماید. ازاین‌رو شناخت‌ و معرفی‌ پیامدها و نتایج حاصل از فعالیت‌های فرهنگی ایشان ضروری به‌نظر می‌رسد.
در مقاله حاضر تلاش شده است با توصیف‌ و تحلیل‌ داده‌های تاریخی و روایی، مهم‌ترین پیامدها و نتایج مهندسی فرهنگی امام صادق(ع) بررسی شود.
الف) توسعه تشیع
بدون تردید جامعه شیعه در‌ عصر امام صادق علیه السلام شاهد تحولی عظیم در ابعاد مختلف بوده است که توسعه‌ تشیع از مصادیق بارز‌ این‌ تحولات به‌شمار می‌رود. بخش اعظم رشد کیفی و کمی شیعه، مرهون تلاش‌های بی‌بدیل امام صادق علیه السلام بوده و از دستاوردهای مهندسی فرهنگی آن حضرت به‌شمار می‌آید. ازاین‌رو ابتدا به روند توسعه تشیع و سپس به‌ راهکارهای امام صادق علیه السلام در راستای حفظ جامعه شیعه از آسیب‌های پیش رو می‌پردازیم.
۱.روند توسعه تشیع در عصر امام صادق علیه السلام

گرچه به‌دنبال واقعه عاشورا احساسات مردم و به‌خصوص شیعیان تا حدی به‌ سمت‌ اهل‌بیت(ع) معطوف گشت[۱] و امام سجاد و امام باقر‘ فعالیت‌های فرهنگی مهمی در جهت توسعه مبادی شیعه انجام دادند، لکن تبلیغات امویان علیه شیعه شدیدتر از آن بود که جماعت ‌ ‌شیعه بتواند‌ علناً‌ فعالیت و رشد نماید. حکومت اموی، هم در صحنه سیاسی اجتماعی برخورد سختی با دوستداران اهل‌بیت(ع) داشت و هم در بعد فرهنگی با جعل احادیث و تحریف آنها به‌طور مداوم در تخطئه‌ شیعه‌ می‌کوشید.[۲ ]با این هجمه تبلیغات و تدابیر شدید امنیتی حکومت اموی علیه شیعه، در حاشیه ماندن شیعیان و فقرفرهنگی و اجتماعی آنها امری اجتناب‌ناپذیر می‌نمود. شاهد این موضوع گله‌مندی ائمه(ع) از دوره امویان است که‌ در‌ فرمایش امام سجاد(ع) به‌درستی منعکس شده است: «ما در مکه و مدینه بیست‌ نفر‌ دوستدار اهل‌بیت(ع) نداریم.»[ ۳] همچنان‌که وقتی حمران بن‌ اعین‌ تعداد‌ شیعیان را به امام باقر(ع) گزارش می‌دهد‌، می‌گوید‌: «اگر همه ما شیعه‌های کوفه را جمع کنند و سر سفره‌ای بنشانند که غذای‌ آن‌ سفره یک گوسفند باشد، تمام‌ نمی‌شود‌.»[۴] ولی با‌ تحول‌ فرهنگی‌ای‌ که امام صادق علیه السلام در همین شهر‌ متشکل‌ از طبقات فرهنگی و اجتماعی گوناگون ایجاد کردند، تاریخ کوفه شاهد حضور نهصد‌ نفر‌ راوی که همگی از امام صادق علیه السلام نقل روایت می‌کردند، می‌شود‌،[۵] که‌ از این آمار می‌توان به‌ میزان‌ توسعه چشمگیر شیعیان پی برد. در مکتب امام صادق علیه السلام افراد ویژه‌ای با استعدادهای‌ درخشان‌ ظهور کردند که قدرت بیان‌ و تبلیغ‌ بالایی‌ داشته و از موقعیت‌ اجتماعی‌ مناسبی برخوردار بودند که‌ فعالیت‌ آنها در دستگاه فرهنگی امام صادق علیه السلام توانست عده بسیاری را با جامعه شیعه همراه‌ کند‌؛ حتی به‌تدریج خانواده‌هایی پیدا شدند که‌ مهد‌ تشیع قرار‌ گرفتند‌؛ مثل‌ «آل‌اعین» خاندان زراره معروف‌ که نزدیک به ۶۰ فقیه از این خانواده به ثمر رسیدند[۶]

۲. حفظ جامعه شیعه از‌ آسیب‌
در واقع مهم‌ترین عاملی که موجبات‌ توسعه‌ هرچه‌ بیشتر‌ جامعه‌ رو به رشد‌ شیعه‌ را فراهم نمود و باعث شد جامعه شیعی هم به‌لحاظ جمعیت و هم از جهت مرزهای جغرافیایی روزبه‌روز‌ پیشرفت‌ نماید‌، مجموعه طرح‌ها و تدابیری بود که امام صادق علیه السلام به‌کار‌ بست‌. این‌ مسئله‌ به‌خصوص‌ در دوره منصور (خلافت ۱۵۸ ۱۳۶ ق) که حکومت عباسی تثبیت(ع) شده است، اهمیت خود را بیشتر نشان می‌دهد. در این دوره که مسائل فکری و عقیدتی و همچنین مباحث‌ فقهی در جامعه اسلامی اوج گرفته و شبهات گوناگون در زمینه‌های دینی و غیر دینی مطرح می‌شد، نیاز علمی و معرفتی شدیدی پدید آمده بود که در نتیجه آن توجه مردم به امام‌ صادق علیه السلام بیشتر شده و جایگاه و موقعیت اجتماعی
ایشان در جامعه روزبه‌روز بهتر شناخته می‌شد؛ چنان‌که شخصی نقل می‌کند: «جهت دیدار امام صادق علیه السلام به حیره (۶ کیلومتری کوفه) رفتم، ولی به‌جهت ازدحام جمعیتی که دور امام را گرفته‌ بودند‌، ملاقات را‌ ناممکن یافتم. سه روز منتظر ماندم و در نهایت نتوانستم ایشان را ملاقات کنم. روز چهارم، امام مرا‌ دید و بعد از خلوت شدن مراجعه‌کنندگان، مرا نزدیک قبر امیرمومنان(ع) [۷] برد‌ و آنجا‌ با‌ هم صحبت کردیم.»[۸]
از این نقل‌ها میزان توجه و تمرکز مردم به امام صادق علیه السلام فهمیده می‌شود. این مسئله ‌‌امری‌ نبود که حکومت نسبت به آن بیت(ع)فاوت باشد؛ در چنین فضایی شخص امام‌ صادق علیه السلام برای‌ حکومت دارای حساسیت بود و از میان برداشتن ایشان، از مهم‌ترین دغدغه‌های حکومت به‌شمار می‌رفت. همچنین‌ جماعت شیعه نیز که نسبت به دوره‌های قبل با سرعت بیشتری در حال‌ افزایش بود و با کناره‌گیری‌ از‌ اقدام نظامی، بهانه سرکوب را از حکومت گرفته بود، برای حکومت نگران‌کننده و حساسیت‌زا بود؛ چنان‌که طبق گزارش منابع اولیه، منصور جاسوسانی برای کشف ارتباط امام با شیعیان و افشا کردن فعالیت‌های آنها‌ به‌کار گماشت.[۹]
موید دیگر آن است که منصور عباسی، امام صادق علیه السلام را به اتهام حمایت از قیام «محمد بن عبدالله» (نفس زکیه) به عراق فراخواند و در ضمن، حضرت را متهم نمود‌ که‌ «معلّی بن خنیس» را برای جمع‌آوری اموال به‌منظور کمک به قیام مذکور نزد شیعیان فرستاده است.[ ۱۰] دستگیری معلی بن خنیس و بازجویی شدید از وی برای فاش کردن اسامی یاران و شیعیان‌ امام‌ صادق علیه السلام و در نهایت شهادت او توسط داوود بن علی والی مدینه[۱۱ ]نیز می‌تواند، موید حساسیت حکومت نسبت به فعالیت‌های امام و شیعیانش باشد.
مقابله با شرایط سیاسی اجتماعی موجود، نیاز به مهندسی و طراحی در جامعه‌ شیعه‌ داشت‌؛ ازاین‌رو امام صادق علیه السلام برای حفظ جامعه تشیع و صیانت رهبری شیعه، راهبردهایی به اجرا گذاشت‌ که‌ عبارتند‌ از:
۱. دور کردن شیعیان از گرداب‌های سیاسی
در دوره ظهور حکومت عباسی مشکل اصلی‌ برای‌ جامعه شیعه مجذوب شدن شیعیان در تحرکات عباسیان بود؛ به‌خصوص اشخاص جوان و شخصیت‌های‌ انقلابی‌ و حساس‌ و دلاور که زود جذب حرکت‌های مسلحانه می‌شوند، به‌ویژه در حرکت‌های مسلحانه‌ای که بوی قدرت‌ نیز‌ از آن استشمام شده و شعار پیروزی حق بر باطل و پیروزی عزاداران حسین علیه السلام بر‌ قاتلان‌ آن‌ حضرت در راس آن باشد. این خطری بود که حتی خود خاندان امام صادق علیه السلام نیز‌ از‌ آن ایمن نبودند. به‌عنوان مثال برخی از بنی‌الحسن با عباسیان جلسات سرّی‌ داشتند‌.[ ۱۲]در‌ چنین شرایطی که دشمن از وضعیت جامعه شیعه خبر داشته و با عده‌ای از آنها رابطه‌ دارد‌، ضرورت‌ به‌کارگیری ترفند‌های سیاسی جدیدی که متفاوت با روش‌های قبلی باشد، به‌خوبی احساس‌ می‌شد‌. قطعاً امام مصلحت نمی‌دید که عباسیان را به‌صراحت رد نموده و از آنها اعلان برائت کند؛ چون‌ اولاً‌ شعار آنها (الرضا من آل‌محمد) برای مردم فریبنده بود و ثانیاً در آینده‌ که‌ عباسیان غالب می‌شدند، امام و شیعیانش در معرض‌ خطرات‌ و آسیب‌های‌ جدی قرار می‌گرفتند. بنابراین امام برای مقابله‌ با‌ این تهدید از ایما و اشارات استفاده نمود. به‌عنوان نمونه، بنی‌الحسن را به دامی‌ که‌ در آن گرفتار شده‌اند، توجه‌ می‌دهد‌ و در جلسه‌ای‌ که‌ میان‌ بنی‌العباس و بنی‌الحسن برای بیعت با نفس‌ زکیه‌ تشکیل یافته و از امام نیز برای بیعت با نفس زکیه دعوت شده‌ بود‌، امام به عبدالله بن حسن پدر‌ نفس زکیه می‌فرماید: «این‌ (حکومت‌) نه به‌سوی تو خواهد آمد‌ و نه‌ برای دو فرزند توست. این (حکومت) مال بنی‌العباس است و دو فرزند تو نیز‌ کشته‌ خواهند شد. بعد امام از‌ جا‌ بلند‌ شده و به اشاره‌ گفتند‌: صاحب عبای زرد (منصور‌) تو‌ را خواهد کشت. یکی از اصحاب بنی‌العباس به‌نام عبدالعزیز بن علی می‌گوید: من از‌ دنیا‌ نرفتم مگر اینکه دیدم منصور او‌ را‌ کشت.»[ ۱۳] یعنی‌ امام با‌ شیوه‌های مختلف صحنه واقعی‌ و آنچه را که اتفاق خواهد افتاد، برای علویان تصویر می‌کنند تا متنبه شده و ابزار کار‌ عباسیان‌ قرار نگیرند.
از طرفی در این‌ دوره‌ قیام‌ قائم‌ آل‌محمد(ص) زیاد‌ مطرح می‌شد. ازاین‌رو‌ برخی‌ سعی داشتند قسمت جعلی روایت پیامبر(ص) درخصوص مهدی آل‌محمد(ص) که فرموده‌ بود «اسمه اسمی و اسم ابیه اسم ابی»[۱۴] را عَلم نموده و آن را بر ادعای امامت و مهدویت خود منطبق سازند. به‌عنوان نمونه، بنی‌الحسن(ع) تلاش کردند محمد بن عبدالله بن حسن (نفس‌ زکیه‌) را به‌عنوان مهدی امت معرفی و با او بیعت نمایند.[ ۱۵] این مسئله مورد توجه منصور عباسی که نامش عبدالله بود نیز قرار گرفته و شاید برای ترغیب بیشتر مردم بر بیعت‌ با‌ فرزندش، لقب وی را مهدی گذاشت. امام صادق علیه السلام باطل بودن این ادعاها را با ذکرعلائم قیام قائم آل‌محمد| به‌صورت غیر مستقیم اعلان می‌نماید تا‌ شیعیان‌ به سمت آنها گرایش پیدا‌ نکنند‌.[ ۱۶]
همچنین پوشیدن لباس سیاه توسط عباسیان به بهانه عزاداری که می‌توانست برخی از جماعت شیعه را دچار اشتباه کند، از چشمان تیز امام به‌ دور‌ نمانده و آن حضرت با‌ تعبیرات‌ متعدد کنایه‌ای، شیعیان را به این مهم توجه داده است. مثلاً می‌فرماید: «لباس سیاه لباس اهل دوزخ است»،[۱۷ ] یا «لباس سیاه لباس فرعون است»، یا «لباس دشمنان مرا نپوشید.»[ ۱۸] مفهوم‌ و دلالت‌ التزامی این روایات می‌تواند این باشد که به بنی‌عباس ملحق نشوید.
در موارد بسیاری نیز امام به شیعیان دستور مستقیم می‌دهد: «زبان‌های خود را کنترل نموده و در خانه‌های خود بنیشیند‌؛ زیرا‌ آنچه به‌ شما اختصاص دارد (حکومت اسلامی حقیقی) به این زودی به شما نمی‌رسد و زیدیه همیشه حافظ و نگهبان برای‌ شماست.»[۱۹ ]
این تاکیدات سیاسی از ناحیه امام صادق علیه السلام محوری را برای‌ شیعیان‌ ترسیم‌ و مشخص می‌کرد تا از محدوده آن خارج نشده و در دام جریانات دیگر گرفتار نشوند. امام صادق علیه السلام همه ‌‌این‌ تهدیدات موجود را به فرصت تبدیل کرده و با جلوگیری از هدر رفتن نیروها‌، جماعت‌ شیعه‌ را به سمت مهندسی فرهنگی جامعه اسلامی و ایجاد تحول و انقلاب فکری در آن هدایت نمودند‌.
۲. طراحی اختلاف ظاهری میان جماعت شیعه
راهبرد دیگر امام صادق علیه السلام طراحی نمایش اختلاف‌ میان شیعیان به‌ویژه خواص‌ شیعه‌ است.
روشن است که حکومت‌ها به‌طور طبیعی اتحاد گروه‌های مخالف دولت را خطرآفرین دانسته و درصورت مشاهده اختلاف میان آنها، احساس امنیت کرده و از شدت پیگردشان کاسته می‌شود. امام صادق علیه السلام به این مهم توجه داشته و در راستای‌ جلوگیری‌ از فشارهای دولت عباسی، طرحی را اجرا می‌کند که در نتیجه آن تصویری از تفرقه و اختلاف ظاهری در میان صفوف شیعه شکل می‌گیرد که شیعیان در ظاهر انسجام اجتماعی‌ ندارند‌. امام به‌عنوان راهبر این طرح، صحنه را آن‌قدر به‌هم می‌ریزد که در نگاه ساده‌باور درست شدن آن سخت به‌نظر می‌آید؛ درحالی‌که هر آن و لحظه‌ای که بخواهد، می‌تواند اختلاف را‌ از‌ میان‌ بردارد؛ چون همه اصحاب تحت‌ امر‌ ایشان‌ هستند و به یک اشاره امام در ریسمان اتحاد ایشان صف می‌کشند. طرح نمایش اختلاف در واقع یکی از مصادیق و ابعاد پیچیده‌ سیاست‌ مهم‌ تقیه است که در حرکت ائمه معصومین(ع) جزو‌ اصول‌ واجب به‌شمار می‌آید.
امام صادق علیه السلام این راهبرد مهم را با چند روش در میان شیعیان اجرا می‌کند:
۱. از طریق‌ برائت‌ از‌ اصحاب:
امام صادق علیه السلام در مواردی زحمات زراره را ارج نهاده‌ و می‌فرماید: اگر زراره نبود، احادیث پدرم منتفی می‌شد.[ ۲۰] اما در مواردی دیگر از زراره برائت می‌جوید و راز این‌ عمل‌ را‌ به پسرش عبدالله بن زراره چنین بیان می‌دارد: «سلام ما را‌ به‌ پدرت برسان و به او بگو که من برای دفاع از تو چنین می‌کنم؛ چراکه دشمن هرآنچه‌ را‌ که‌ ما ستایشش می‌کنیم، دنبال کرده و اذیت می‌کند ... بدین‌وسیله تو پیش مردم مذموم‌ بوده‌ و جلب‌ توجه نمی‌کنی و در نتیجه از شر آنان در امان می‌مانی ... .»[ ۲۱]
همچنین امام به حسین بن‌ زراره‌ می‌فرماید: «سلام مرا به پدرت برسان و بگو به خدا سوگند من خواهان خیر دنیا‌ و آخرت‌ تو هستم. به خدا سوگند من از تو راضی هستم.»[۲۲ ]
امام این طرح‌ را‌ به‌گونه‌ای‌ اجرا می‌کند که حتی خود زراره هم متوجه نمی‌شود و فکر می‌کند که امام واقعاً‌ از‌ او بیزار است؛ ازاین‌رو اعتراض خود را از طریق پسرش به امام اعلام‌ می‌کند‌[ ۲۳] در‌ رجال کشی از حدود صد روایت موجود درباره زراره، چندین مورد علیه وی و حتی در‌ لعن‌ ایشان است؛[۲۴ ] درحالی‌که بیشتر فقها منکر فضل و مکانت علمی زراره نیستند. پس‌ این‌ روایات‌ از ناحیه امام صادق علیه السلام چه توجیهی غیر از حفظ جان اصحاب و شیعیان آن حضرت می‌تواند‌ داشته‌ باشد؟
۲.از‌ طریق‌ القای احکام متفاوت:
امام صادق علیه السلام برای نشان‌ دادن‌ اختلاف میان شیعیان، درخصوص یک موضوع احکام متفاوتی صادر می‌نمودند؛ چنان‌که سالم بن‌ حذیفه‌ می‌گوید: من نزد امام صادق علیه السلام بودم‌ که شخصی‌ آمد‌ و پرسید‌: بسا داخل مسجد می‌شوم، درحالی‌که بعض‌ اصحاب‌ ما نماز ظهر و بعض دیگر نماز عصر می‌خوانند. امام فرمود: «من به‌ آنها‌ دستور داده‌ام که عده‌ای نماز ظهر‌ بخوانند و در همان زمان‌، عده‌ دیگر نماز عصر بخوانند؛ زیرا‌ اگر‌ یکسان عمل کنند، شناخته شده و دستگیر خواهند شد.»[ ۲۵]
از دیگر نمونه‌های این اختلاف‌ می‌توان‌ به اختلاف در رکعات نماز‌ مستحبی‌ (اعداد‌ النوافل) اشاره کرد‌ که‌ زراره آن را ۲۷ [ ۲۶] و ابوبصیر‌ ۳۴ رکعت می‌داند.[ ۲۷]خود امام فلسفه این اختلاف را چنین بیان می‌دارد:
کسی که میان‌ شما‌ تفرقه افکند، رهبر شماست که خداوند‌ او‌ را پیشوای‌ خلق‌ قرار‌ داده است و او به‌ مصلحت مردم آگاه‌تر است و اگر بخواهد، می‌تواند میان شما تفرقه اندازد تا سالم بمانید و سپس‌ میانتان‌ وحدت برقرار نماید تا از فساد‌ و ترس‌ دشمن‌ ایمن‌ باشید‌.[ ۲۸]
همچنین زراره می‌گوید‌: از‌ امام باقر(ع) سوالی پرسیدم و آن حضرت جواب دادند. مرد دیگری آمد و همان سوال را از امام‌ پرسید‌، ولی‌ ایشان پاسخی متفاوت به او فرمود و مرد‌ سومی‌ با‌ همان‌ سوال‌ خدمت‌ امام رسید و جواب سومی دریافت کرد. زراره می‌گوید: از امام سوال کردم که علت این کار چیست؟ حضرت جواب می‌دهند: «ای زراره! این عمل برای ما خیر و موجب‌ بقای شما می‌باشد. اگر شما بر یک امر متفق باشید، دشمنانتان قصد شما را نموده و بقای شما و ما را مختل می‌کنند.»[ ۲۹] زراره می‌گوید: «من علت اختلاف را از امام صادق علیه السلام پرسیدم‌ و عرض کردم: شما اگر شیعیانتان را به رفتن روی آتش امر کنید، می‌روند، درحالی‌که اینها با اختلاف از نزد شما خارج می‌شوند
امام صادق علیه السلام همان جوابی را‌ داد‌ که امام‌ باقر(ع) فرموده بود.»[۳۰ ]
طبیعتاً این اختلاف اقوال و روایات فقها در رفتار شرعی عموم جماعت شیعه اثرگذار بوده‌ و تصویری متشتت از جماعت شیعه به نمایش می‌گذاشت. ازاین‌رو حساسیت حکومت‌ نسبت‌ به‌ پیروان امام کمتر شده و در نتیجه جان‌های شیعیان از گزند حکومت عباسی که دنبال کوچک‌ترین بهانه برای ‌‌کشتن‌ شیعیان بودند، در امان و محفوظ می‌ماند.
ممکن است این سوال در ذهن خطور‌ کند‌ که‌ به چه دلیل این اختلافات را ظاهری و به اصطلاح نمایش اختلاف می‌دانید؟ در پاسخ باید گفت‌ بهترین دلیل، سخن خود امام است که در تعبیرات گوناگون، ضمن معرفی خود‌ به‌عنوان عامل این اختلاف‌، فلسفه‌ آن را حفظ اصحاب خود از آسیب عنوان نموده است. اگر این اختلاف، واقعی و حقیقی بود، امام خودش را عامل آن معرفی نمی‌کرد. به‌لحاظ عقلی نیز هر رهبر و امامی در جهت‌ وحدت میان پیروانش عمل می‌کند و جریان اختلاف حقیقی در میان پیروانش را قبیح می‌داند، به‌ویژه اگر معصوم باشد. بنابراین طرح این اختلاف به‌ناچار باید ظاهری و در جهت حفظ جامعه شیعه از‌ آسیب‌های‌ پیش رو بوده باشد.
۳. مهندسی رفتار اجتماعی شیعیان
راهبرد دیگر امام صادق علیه السلام برای دفع آسیب‌های اجتماعی از شیعیان خود، هدایت رفتار آنها در جامعه است.
امام صادق علیه السلام × نوعی از معاشرت را‌ میان‌ شیعیان ترویج نمودند تا حساسیت‌های عمومی جامعه نسبت به آنها کمتر شود. امام راجع به معاشرت با عامه در موارد بسیاری توصیه به برخورد گرم و صمیمی با جامعه اهل‌سنت‌ نموده‌ و بر «قولوا للناس حسنا» تاکید می‌ورزند[ ۳۱] در سایه این تاکیدات بود که عموم شیعیان به‌صورت کنترل‌شده و با تحمل بسیار بالا پرورش یافته و بدون کمترین چالشی در میان عامه زندگی‌ می‌کردند‌. این‌ عمل از حساسیت جوّ عمومی‌ جامعه‌ می‌کاست‌ و در حفظ جامعه شیعه بسیار تاثیرگذار بود.
امام× به این نتیجه رسیده بود که آنچه بهانه‌جویی و حساسیت بنی‌العباس را دفع می‌کند‌ این‌ است‌ که علویان طبق فرمایش امام صادق علیه السلام مسیر خود‌ را‌ ولو در ظاهر از آنها جدا ننموده و مثل یک خانواده مانند گذشته (قبل از سلطه و حکومت عباسیان) ارتباطات و رفت‌ و آمدها‌ و احترامات‌ سابق را حفظ کنند. ازاین‌رو به پیروانش می‌فرمود: «از خدا‌ بترسید. اطاعت از امامانتان بر شما واجب است؛ آنچه را که آنها می‌گویند، بگویید و از آنچه که آنها‌ سکوت‌ می‌کنند‌، سکوت کنید. شما در سلطه کسانی هستید که خداوند درباره آنها فرموده است: مکرشان کوه‌ها را‌ از‌ جا‌ برمی‌کند (منظور بنی‌عباس است.) پس تقوا پیشه کنید که شما در آتش‌بس‌ هستید‌. در‌ نماز جماعت‌های آنان شرکت کنید و در تشییع جنازه‌شان حاضر شوید و امانتشان را ادا کنید‌.»[ ۳۲] همچنان‌که‌ روایت‌ بر آن صراحت دارد، امام بر آتش‌بس تاکید زیادی دارد و به پیروانش دستور می‌دهد‌ سلوک‌ اجتماعی خود را بر مبنای این آتش‌بس تنظیم کنند. این شیوه باعث می‌شد‌ بین‌ عباسیان‌ و علویان خط‌کشی نشود و در نتیجه، فضای تنش و درگیری کاهش پیدا کند. اما به‌عکس، اگر‌ علویان‌ راه جدا و مستقل در پیش گیرند، حتی شاید بدون دخالت دولت مردم به‌ جان‌ هم‌ می‌افتادند که در این صورت جامعه در اقلیت شیعه قطعاً آسیب می‌دید؛ چون آنها در‌ موضع‌ قدرت بودند.
به‌نظر می‌رسد سیاست نظام جمهوری اسلامی به‌ویژه مقام معظم رهبری‌ در‌ تعامل‌ با اهل‌سنت معاصر، الهام‌گرفته از روش و منش امام صادق علیه السلام باشد. مطالعه و تحقیق در سیره امام‌ صادق علیه السلام در‌ تغییر طرز فکر کسانی که نگاه افراطی در مواجهه با اهل‌سنت دارند‌، بیت(ع)اثیر‌ نخواهد بود.
۴. اتخاذ مواضع هوشمندانه در برابر خلفا
راهبرد دیگر امام صادق علیه السلام به‌کار بستن مواضع هوشمندانه‌ در‌ فراز و فرود عملکرد خلیفه عباسی است. امام صادق علیه السلام در موقعیت‌های خاص، رفتارهای‌ متفاوتی‌ با حاکم وقت داشتند و از این طریق‌ جامعه‌ و رهبر‌ شیعه از گزندهای احتمالی مصون نگه داشته‌ می‌شد‌.
امامت امام صادق علیه السلام با توجه به اوضاع و شرایط دولت حاکم، به چند دوره‌ تقسیم‌ می‌شود. دوره اول امامت آن‌ حضرت‌ (۱۳۲ ۱۱۴‌ ق) که‌ دوره‌ ضعف دولت اموی بود، خطر چندانی‌ جان‌ امام را تهدید نمی‌کرد؛ چون خود خاندان اموی به اندازه کافی گرفتاری‌ و درگیری‌ داشتند. همچنین در اوایل دوره عباسی‌ و خلافت سفاح (۱۳۶ ۱۳۲‌ ق) نیز‌ که عباسیان مشغول تثبیت(ع) موقعیت‌ خویش‌ بودند، اوضاع سیاسی اجازه تعرض به امام را به آنها نمی‌داد. ولی در‌ دوره‌ آخر زندگی آن حضرت (۱۴۸‌ ۱۳۶‌ ق) بهانه‌جویی‌ برای کشتن ایشان‌ شروع‌ شده و حفظ جان رهبر‌ جماعت‌ شیعه در این مرحله نیاز به طرح و برنامه‌ریزی اساسی داشت. منصور رفتارهای بسیار متفاوتی‌ با‌ امام در پیش گرفته و به دو‌ حربه‌ سیاسی نرمش‌های‌ ‌ ‌ظاهری‌ و فشارهای‌ سخت‌گیرانه در قبال امام‌ متوسل می‌شد. او از طرفی تلاش می‌کرد امام را به خود متمایل سازد تا مردم‌ گمان‌ کنند حکومت او برحق است؛ چنان‌که‌ وی‌ در‌ نامه‌ای‌ به‌ امام صادق علیه السلام نوشت‌: چرا‌ همان‌گونه که دیگر مردم به ما سر می‌زنند، به دیدار ما نمی‌آیی؟ منصور با تصور باطل خود گمان می‌کرد امام با تاثیرپذیری از هیبت خلافت، به خواسته‌اش تن می‌دهد؛ ولی امام پاسخ دادند: «از مال دنیا چیزی نزد ما نیست که‌ به‌ سبب آن از تو بترسیم و چیزی از آخرت نزد تو نیست که آن را از تو بخواهیم ... برای چه به تو سر بزنیم؟»[۳۳ ] منصور حتی از امام درخواست نصیحت کرده‌ و پیغام‌ فرستاد: با ما هم‌صحبت شوید تا ما را نصیحت کنید؛ ولی امام جواب دادند: «کسی که دنیا را بخواهد، نسبت به تو خیرخواهی‌ نمی‌کند‌ و کسی که آخرت را بخواهد‌، با‌ تو هم‌صحبت نمی‌شود.»[۳۴ ]
امام در عین حال که با این تعبیرات زندگی منصور را دنیوی و در برابر آخرت قرار می‌دهد، از به‌کار بردن تعبیرات‌ تحریک‌آمیزی‌ که منصور بتواند از‌ آن‌ برای منکوب کردن شیعه استفاده کند، خودداری می‌کند.
از طرف دیگر گزارش‌های بسیاری مبنی بر رفتار خشونت‌آمیز منصور با امام وارد شده است؛ تا آنجا که منصور تصمیم به قتل‌ امام‌ گرفت. بنابه نقل کلینی، منصور به حسن بن زید بن حسن(ع) (م ۱۶۸ ق) والی خود در مدینه دستور داد تا خانه امام صادق علیه السلام را آتش بزند.[ ۳۵]
مفضل بن عمر می‌گوید: «منصور‌ چند‌ بار سعی‌ کرد امام صادق علیه السلام را بکشد و افرادی را می‌فرستاد تا امام× را پیش او ببرند و وقتی امام× پیش‌ او می‌رفت، هیبت نگاه امام منصور را می‌گرفت و از قتل امام منصرف‌ می‌شد‌. ولی منصور نمی‌گذاشت تا مردم با ایشان ملاقات کنند و ارتباط نزدیک داشته، مسائل دین و دنیای خویش را ‌‌با‌ ایشان در میان بگذارند.»[ ۳۶] وی می‌گوید: «مردم آن‌قدر دعا کردند تا اینکه خداوند‌ در‌ دل‌ منصور انداخت که از امام صادق علیه السلام چیزی را به‌عنوان تحفه بخواهد؛ تحفه‌ای که هیچ‌کس مثل‌ آن را نداشته باشد. امام صادق علیه السلام عصایی را برای منصور فرستاد که حدود‌ یک زراع (حدود نیم‌ متر‌) بود. منصور بسیار خوشحال شده و دستور داد این عصا را چهار قسمت کرده و در چهار محل نصب کنند. (این عصا یادگار پیامبر اکرم(ص) بود.)
منصور گفت: پاداش این هدیه‌ای که به من‌ دادی این است که راه را برایت باز کنم تا علم خود را بر شیعیانت عرضه کنی و من دیگر مانع تو نخواهم شد. برای مردم فتوا بده، ولی در شهری نباش‌
که من آنجا ساکن هستم.»[ ۳۷]
اولین نکته‌ای که از این نقل‌ استفاده‌ می‌شود‌ آن است که امام صادق علیه السلام در‌ بخشی‌ از دوره امامتش به‌شدت تحت کنترل بوده و این تصور که عصر امام صادق علیه السلام به‌طور مطلق عصر آرامش بوده است، تصور غلطی‌ است‌. لذا‌ در این دوره خاص، بیشتر فعالیت‌های فرهنگی توسط‌ اصحاب‌ و شاگردان ایشان مثل زراره، محمد بن مسلم و دیگران که حلقات آموزشی داشتند، انجام می‌گرفت.
نکته دوم اینکه، امام گاهی‌ با‌ یک‌ هدیه‌ای که مناسب روحیه شهرت‌طلبی منصور بود، او را تحت‌تاثیر‌ قرار می‌داد و از این طریق از شدت عمل منصور کاسته می‌شد.
طبق نقلی دیگر، امام با قرائت چند‌ حدیث‌ درباره‌ فضیلت و آثار دنیوی و اخروی صله‌رحم توانست منصور را تحت‌تاثیر قرار داده‌، او‌ را از انجام تهدیدات خطرناک باز دارد[ ۳۸] اینها مواردی از رفتار نرم امام با منصور است‌ که‌ شرایط‌ روحی منصور آن را می‌طلبید. نقل‌های دیگری نیز وجود دارد که حکایت‌ از‌ برخورد‌ تند امام× با توطئه‌های منصور دارد که راهبردی کاملاً متفاوت با مواضع قبلی است‌.
یکی‌ از‌ این موارد، برخورد تند امام با والی مدینه و سرزنش شدید منصور به‌خاطر اهانت به‌ حضرت‌ علی(ع) است.[ ۳۹] از آنجا که حکومت عباسی با روشی که در پیش گرفته‌ بود‌، می‌خواست‌ روش بنی‌امیه را در لعن علنی حضرت علی(ع) زنده کند و در واقع به‌دنبال نوعی‌ تهاجم‌ فرهنگی علیه شیعه بود، امام صادق علیه السلام آنها را وادار به عقب‌نشینی کرده و طرح‌شان‌ را‌ ناکام‌ می‌گذارد.
نمونه‌ای دیگر از عکس‌العمل کوبنده امام در مقابل منصور، واقعه‌ای است که از ربیع‌ (حاجب‌ منصور) نقل شده است. وی می‌گوید: «منصور از دست مگسی به ستوه‌ آمده‌ بود‌ که به‌کرّات روی وی می‌نشست. در یکی از روزها منصور از امام صادق علیه السلام پرسید: خداوند‌ چرا‌ مگس‌ را خلق کرده است؟ امام جواب دادند: برای اینکه افراد مغرور و متکبر را‌ ذلیل‌ کند.»[ ۴۰]
در این روایت چند نکته قابل توجه است: اولاً اینکه، آلودگی درونی انسان‌ها در برخوردهای‌ کوچکی‌ مثل مزاحمت یک مگس خود را نشان می‌دهد. به همین دلیل روحیه‌ خاص‌ منصور که بسیار متکبرانه نسبت به ساحت‌ اقدس‌ خداوند‌ زبان‌درازی کرد، ظاهر می‌شود. ثانیاً این بی‌ادبی‌ منصور‌ به ساحت ربوبی، برخورد تندی می‌طلبید که از طرف امام انجام شد و منصور‌ هم‌ چون خطاکار بود، نمی‌توانست عکس‌العملی‌ نشان‌ دهد.
از‌ این‌ نقل‌ها‌ می‌توان دریافت که امام صادق علیه السلام چگونه‌ فراز‌ و فرود رفتارهای منصور را به بهترین‌ نحو کنترل کردند. آن حضرت‌ با‌ مهار منصور، جان خویش را به‌عنوان رهبر جامعه شیعه از گزند حکومت حفظ‌ نموده‌، حدود شانزده سال در دوره‌ عباسی‌ امامت‌ کرد و در این‌ بستر‌ به مهندسی فرهنگی جامعه‌ اسلامی‌ همت گماشت تا جامعه شیعه را به رشد و بالنگی برساند.
۵. مواضع دقیق امام صادق علیه السلام در‌ قیام‌های علویان
از دیگر راهبردهای مهم‌ امام‌ صادق علیه السلام که‌ در‌ انسجام‌ جامعه شیعه بسیار تاثیرگذار‌ بوده، مواضع ایشان در قیام‌های علویان است. امام در مواجهه با تحرکات نظامی علویان مثل‌ قیام‌ زید (م ۱۲۲ ق) و قیام محمد نفس زکیه‌ (م ۱۴۵‌ق) به‌گونه‌ای‌ عمل‌ می‌کند‌ که عباسیان هیچ‌ بهانه‌ای‌ برای حذف رهبری معصوم از جامعه شیعه نداشته باشند. موضوع شخصیت زید و موافقت یا مخالفت امام‌ صادق علیه السلام با‌ قیام وی، معرکه آرا محققین بوده و هرکدام‌ دسته‌ای‌ از‌ روایات‌ را‌ سند‌ مدعای خویش قرار داده‌اند که بررسی[ ۴۱] تفاصیل آن در این مقاله نمی‌گنجد. لکن آنچه به بحث ما مربوط می‌شود این است که موضع امام به‌گونه‌ای بود که‌ حکومت عباسی نتواند مدرکی علیه آن حضرت پیدا کند تا علیه ایشان استفاده نماید. راز آن اتخاذ موضع نیز راهبرد هوشمندانه امام صادق علیه السلام است؛ چون قبل از شهادت زید هیچ‌گونه‌ تایید‌ رسمی از طرف ایشان نسبت به قیام زید وجود ندارد که آلت دست دولت عباسی قرار گیرد و همه تمجیدات امام از زید، به بعد از شهادت وی مربوط می‌شود‌. همچنین‌ به‌نظر می‌رسد یکی از دلایل نکوهش زید و قیام او از سوی امام صادق علیه السلام ، حفظ جان آن حضرت با گرفتن ابزار بهانه‌جویی از دست‌ عباسیان‌ ‌ ‌است. از طرفی موضع امام‌ صادق علیه السلام در برابر قیام نفس زکیه از همان روز اول مخالفت بود و در زمان وقوع قیام نیز امام مخالفت خود را ابراز داشته‌اند.
به هر‌ حال‌ موضع سیاسی امام در‌ جریان‌ چنین قیام‌هایی منفی است و آنچه از تاسف و تاثر حضرت در شهادت آنان نقل شده، یک موضع عاطفی و اخلاقی است که عباسیان نمی‌توانستند از آن به‌عنوان مدرکی علیه امام بهره‌جویی کنند‌.
بنابراین در یک نتیجه‌گیری کلی می‌توان گفت زمانی که امام این قیام‌ها را سپر بلای شیعه معرفی می‌کند و بعد از شهادت‌ رهبران‌ قیام‌ها تلاش آنها را ارج می‌نهد، می‌توان دریافت مهم‌ترین حکمت مخالفت امام در زمان وقوع قیام‌ها، حفظ جان امام معصوم و شیعیان بوده است.
ب) نظام‌مند شدن عقاید، باورها و مفاهیم شیعی
ازجمله‌ آثار‌ مهندسی فرهنگی امام صادق علیه السلام شکل‌گیری و تداوم عقاید و باورهای شیعی است. دوران امام صادق علیه السلام به‌دلیل وجود عوامل و زمینه‌های مختلف، عصر شکوفایی بحث‌های کلامی و عقیدتی بود و جریان‌های مختلف فکری با رویکردهای‌ متفاوت‌ و در مواردی با عقاید انحرافی، در جامعه اسلامی حضوری فعال داشتند. امام صادق علیه السلام با تبیین ابعاد مختلف عقاید شیعی، مبانی فکری و عقیدتی شیعه را ترسیم نموده و جامعه شیعی را‌ در‌ باورها‌ و عقاید به کمال رسانید.
آن‌ حضرت‌ در‌ مسائل متداول کلامی در عصر خود چون صفات باری، قضا و قَدَر و جایگاه فاسق سخن گفته و عموماً به موضوعات مطرح‌شده در حوزه‌های‌ کلامی‌، با‌ نگرشی اعتدال‌گرا نگریسته است. ازجمله در مبحث صفات‌، در‌ مقابله با دو جریان افراطی تعطیل و تشبیه، با تاکید بر تنزیه ذات متعال از هرگونه کیفیت و ویژگی‌های جسمانی، بر‌ ازلی‌ بودن‌ صفات ذات چون علم تاکید داشته است.[ ۴۲] در موضوع خلق‌ قرآن که معرکه آرا بود، آن حضرت با این تعبیر که قرآن کلام خداوند، محدَث و نامخلوق است،[ ۴۳] موضعی‌ بینابین‌ در‌ تقابل میان معتزله و اشاعره اتخاذ کرده است. در بحث پردامنه قدَر‌، نظریه‌ مشهور امام صادق علیه السلام نفی جبر و تفویض و گرایش به امرٌ بین الامرین بوده است.[ ۴۴] آن حضرت با‌ شرح‌ تفاوت‌ میان مفاهیم مشیت و اراده، و مطرح کردن دو گونه اراده الهی اراده حتم‌ و اراده‌ عزم‌ به بیان این امر پرداختند که چگونه ممکن است خداوند به کرداری امر کند‌ و در‌ عین‌ حال مشیت او بر آن قرار نگرفته باشد.[ ۴۵]
از دیگر مباحث مهم عصر امام‌ صادق علیه السلام می‌توان به مسئله تعریف ایمان اشاره کرد که از سوی جریانات فکری مورد‌ اختلاف‌ قرار‌ گرفته بود. امام ضمن تصریح به دخیل بودن عمل در تحقق ایمان و سلب صفت‌ ایمان‌ از مرتکب کبیره، اسلام را مفهومی اعم از ایمان شمرده، منزلت مرتکب کبیره‌ را‌ «اسلام‌» دانسته است.[ ۴۶]
در میان مباحث کلامی، مسئله امامت شیعی از اهمیت مضاعفی برخوردار است. با توجه‌ به‌ حضور‌ و فعالیت جریات فکری مختلف در عصر امامین صادقین علیهما السلام‘ یکی از عقاید مهم‌ جامعه‌ شیعه که در معرض آسیب قرار داشت، اندیشه امامت و رهبری بود.
امامین صادقین(ع)‘ با درک این‌ واقعیت‌ به معرفی و تبلیغ امامت شیعی پرداخته، منزلت امام معصوم را با تفصیلی‌ تمام‌ روشن ساختند و در نتیجه تلاش‌ها و فعالیت‌های فرهنگی‌ ایشان‌، جایگاه‌ امامت در اندیشه شیعه نهادینه شد. امام‌ باقر(ع) معتقد است اندیشه امامت شیعی ریشه در قرآن و احادیث نبوی دارد؛ ازاین‌رو به‌ تفسیر‌[ ۴۷] و توضیح آیات و روایات مربوط به‌ امامت‌ می‌پردازد. ایشان‌ با‌ استناد‌ به احادیث نبوی، نص، علم، نور‌ و عصمت‌ را در امام شرط می‌داند و از این جهت امامت خود را با‌ تصریح‌ پیامبر| اثبات می‌کند.[ ۴۸]
اهمیت دفاع از اندیشه‌ امامت شیعی در عصر‌ امام‌ صادق علیه السلام دوچندان می‌شود؛ چون علاوه‌ بر‌ مقتضیات عصر امام باقر(ع)، ضرورت‌های دیگری نیز شکل می‌گیرد که ادعای امامت از‌ طرف‌ نزدیکان امام صادق علیه السلام در اواخر‌ عصر‌ اموی‌، از آن قبیل‌ است‌.
به‌عنوان نمونه، بنی‌الحسن تلاش‌ دارند‌ از میان خود با کسی بیعت کرده و او را به‌عنوان مهدی و امام امت معرفی‌ نمایند‌.[ ۴۹] از طرف دیگر بنی‌العباس در پشت‌ پرده‌ برای قبضه‌ کردن‌ امامت‌ و رهبری جامعه اسلامی تلاش‌ می‌کنند. ازاین‌رو به ابراهیم[ ۵۰] بن محمد بن علی بن عبدالله بن عباس لقب امام داده‌ و او‌ را به ابراهیم امام معروف نمودند‌.[۵۱ ] در‌ چنین‌ شرایطی‌ امام‌ صادق علیه السلام به بررسی‌ تمام‌ ابعاد و زوایای مسئله رهبری در اندیشه شیعی پرداخته[۵۲ ] و از هر فرصتی جهت پاسخ‌گویی به سوالات و شبهات‌ با‌ محوریت‌ امامت و ولایت انسان‌های معصوم بهره جسته است‌؛ به‌گونه‌ای‌ که‌ مردم‌ محور‌ سخن‌ و پاسخ‌گویی در بحث اعتقادات و احکام را جعفر بن محمد می‌دانستند، تا آنجا که اندیشه‌های سایر فرق را به‌لحاظ صحت و سقم به آن حضرت ارائه می‌کردند و در تنقیح‌ و تصفیه نظرات سایر فرق، از ایشان استمداد می‌جستند. نیز صاحب‌نظرانی چون ابوحنیفه[ ۵۳] یا سفیان‌[۵۴ ] ثوری‌ با امام صادق علیه السلام به‌عنوان بلندترین مرجع‌ علمی‌ و صادق علیه السلام ‌ترین شخصیت دینی به محاوره و مکاتبه می‌پرداختند.
مقام معظم رهبری در جامعیت اندیشه و تلاش امام صادق علیه السلام در تبیین امامت شیعی می‌فرماید:
امام صادق علیه السلام نیز مانند‌ دیگر‌ امامان شیعه بخش برجسته‌ دعوتش‌ را موضوع «امامت» تشکیل داده است. برای اثبات این واقعیت تاریخی، قاطع‌ترین مدرک روایات فراوانی است که ادعای امامت را از زبان امام صادق علیه السلام به‌روشنی و با صراحت تمام نقل می‌کند‌ ... امام در هنگام اشاعه و تبلیغ این مطلب خود را در مرحله‌ای از مبارزه می‌دیده است که می‌بایست به‌طور مستقیم و صریح حکام زمان را نفی کند و خویشتن را به‌عنوان صاحب حق واقعی‌ ولایت‌ و امامت به‌ مردم معرفی نماید. امام در مواردی به این بسنده نمی‌کند که امامت را برای خویشتن اثبات کند‌، بلکه همراه نام خود، نام امامان به حق و اسلاف پیشین خود‌ را‌ نیز‌ یاد می‌کند و در حقیقت سلسله امامت اهل‌بیت(ع) را متصل و جدایی‌ناپذیر مطرح می‌سازد. اینها می‌تواند اشاره به پیوستگی ‌‌جهاد‌ شیعیان این زمان به زمان‌های گذشته نیز باشد. در واقع امام صادق علیه السلام با‌ این‌ بیان‌، ‌ ‌امامت خود را یک نتیجه قهری که بر امامت گذشتگان مترتب است، می‌شمارد و سلسله خود‌ را از کانالی مطمئن و تردیدناپذیر به پیامبر(ص) متصل می‌کند.[۵۵ ]
مواضع کلامی امامین صادقین(ع) در‌ مقابل شبهات جریانات الحادی‌، مبانی‌ عقیدتی جامعه اسلامی در برابر شبهات را بیمه کرده و احاطه علمی ایشان در موضوعات مختلف کلامی، به عقاید شیعیان جهت داد و موجبات مهندسی فرهنگی جامعه اسلامی را فراهم آورد.
ج) شکل‌گیری تشکیلات‌ سیاسی عقیدتی و تداوم آن
ازجمله دستاوردها و نتایج مهم مهندسی فرهنگی امام صادق علیه السلام که در دوره‌های بعدی نیز آثار آن به‌خوبی برجاست و به‌صورت سازمانی کارآمد، تحرک فرهنگی داشت، تشکیلات سیاسی موسوم به‌ سازمان‌ وکالت است. از آنجا که دسترسی همه شیعیان به امام معصوم ناممکن بود، حضور رابطینی متقن و قابل اعتماد که بتواند مشکل شیعه را در عصر حضور امامان(ع) مرتفع کند، ضروری‌ می‌نمود‌.[۵۶ ] ازاین‌رو امام صادق علیه السلام از میان اصحاب خود اشخاصی را به‌عنوان وکیل معین و به مهندسی‌ و طراحی‌ شبکه وکالت اقدام نمود. این وکلا با ارتباط کامل با ائمه(ع) سوالات مردمی را در اختیار ایشان قرار داده و جواب آن را به شیعیان انتقال می‌دادند. بدین وسیله اطلاعات‌ جدیدی‌ از‌ اقصی نقاط شیعه‌نشین و وضعیت معیشتی‌ و اجتماعی‌ و سیاسی‌ شیعیان در اختیار امام قرار می‌گرفت که دریچه‌های تازه‌ای برای ائمه(ع) جهت مدیریت جامعه شیعی می‌گشود. اوج رسالت این سازمان در‌ دوره‌ غیبت‌ معصوم دوازدهم نمایان می‌شود که جامعه شیعه با‌ مسئله‌ عدم حضور فیزیکی امام معصوم روبه‌رو شده و حضور یک شبکه ارتباطی منسجم میان امام و شیعیان ضرورت پیدا می‌کند. ازاین‌رو‌ یکی‌ از‌ علل بنیان‌گذاری این سازمان، جلوگیری از گسستن ارتباط میان شیعیان‌ و امام در دوران غیبت است. به همین خاطر این شبکه سرّی در دوره ائمه بعد از امام صادق علیه السلام نیز‌ با‌ وسعت بیشتری ادامه پیدا می‌کند.
اگرچه فعالیت این سازمان در عصر‌ امام‌ صادق علیه السلام بسیار محدود بوده و از توسعه چندانی برخوردار نبود، ولی گزارشات منابع اولیه حاکی از آن‌ است‌ که‌ در عصر امام صادق علیه السلام وکلایی از طرف آن حضرت برای این مهم‌ تعیین‌ شده‌ و پایه‌های اولیه نظام وکالت توسط ایشان پی‌ریزی شده بود. نظر به اینکه بیشتر گزارشات‌ فعالیت‌ وکلای‌ ایشان مربوط به شهر مدینه بوده و خود حضرت نیز در این شهر اقامت داشتند‌، مرکز‌ اصلی فعالیت این سازمان در عصر امام صادق علیه السلام مدینه بوده است. یکی از‌ وکلای‌ امام‌ صادق علیه السلام در مدینه مفضل بن عمر جعفی است که علاوه بر انجام امورات شخصی‌ امام‌، به رفع مشکلات شیعیان ماموریت داشت.[ ۵۷] معلی بن خنیس نیز به‌عنوان یکی از‌ وکلای‌ برجسته‌ امام علاوه بر اینکه رابط شیعیان مدینه و اطراف آن بود،[۵۸ ] برای انجام امورات به منطقه‌ مصر‌ نیز رفت و آمد داشته است.[ ۵۹] نصر بن قاموس لخمی به تصریح شیخ‌ طوسی‌ مدت‌ بیست سال وکیل امام صادق علیه السلام بود، بدون اینکه وکالتش بر دیگران معلوم باشد.[۶۰ ] اگرچه منطقه‌ محل‌ وکالت‌ وی در این گزارش ذکر نشده، ولی با توجه به عدم توسعه‌ نظام‌ وکالت در این دوره، احتمالاً وی نیز در مدینه مشغول بوده است. شیخ طوسی به وکالت‌ عبدالرحمن‌ بن حجاج نیز تصریح کرده و گفته است: «و کان عبدالرحمن وکیلاً لابی عبدالله‌ و مات‌ فی عهد الرضا(ع).»[۶۱ ] عبدالرحمن در عصر امام‌ صادق علیه السلام ، در‌ مدینه مشغول به وکالت بوده و شاهد آن دستور‌ امام به عبدالرحمن است که فرمود: «یا عبدالرحمن! کلم‌ اهل المدینه فانی احب ان یری‌ فی‌ رجال الشیعه مثلک.»[۶۲ ]
اگرچه فعالیت عمده نظام وکالت در عصر امام صادق علیه السلام در‌ مدینه بود، ولی گزارشات متعددی از‌ فعالیت وکلای آن حضرت‌ در‌ مناطق دیگری همچون خراسان، اهواز‌ و کوفه‌ وارد شده است. درخصوص خراسان می‌توان به گزارشات قطب‌الدین راوندی اشاره کرد. وی‌ روایات‌ متعددی نقل کرده که بر‌ وجود‌ ارتباط‌ مالی میان شیعیان‌ خراسان‌ و دفتر سازمان وکالت در‌ مدینه‌ دلالت می‌کند. طبق روایتی «مردی از اهل خراسان بر امام وارد شد. حضرت سوال‌ کردند‌: فلانی چه کرد؟ مرد خراسانی جواب داد‌: خبر‌ ندارم. حضرت‌ فرمود‌: من‌ به تو خبر می‌دهم‌؛ او کنیزی را به همراه تو برای ما ارسال کرد، ولی ما را نیازی بدان‌ نیست‌. مرد پرسید: چرا؟ حضرت فرمود: زیرا تو‌ رعایت‌ حدود‌ الهی‌ را‌ درباره کنیز نکردی‌ و شبی‌ در کنار نهر بلخ (جیحون) فعلی را که نبایست، انجام دادی.»[ ۶۳]
طبق گزارشی دیگر، دو تن‌ از‌ اصحاب‌ امام صادق علیه السلام که حامل اموالی از خراسان‌ برای‌ حضرت‌ بودند‌، وقتی‌ به‌ ری رسیدند، در آنجا نیز یکی از شیعیان کیسه‌ای مشتمل بر دو هزار درهم به آنان داد تا به حضرت برسانند. این دو صحابی حضرت با وجود‌ مراقبتی که داشتند، در نزدیکی مدینه کیسه را مفقود یافتند. وقتی به حضور امام رسیدند، معلوم شد آن جناب شبانگاه به‌جهت نیاز به آن مال، از طریق یکی از جنیان‌، کیسه‌ را وصول نمودند.[ ۶۴]
این نقل‌ها به‌خوبی حاکی از ارسال هدایا و وجوه شرعی از سوی شیعیان خراسان به حضور امام صادق علیه السلام به‌عنوان رهبر سازمان است. همچنین می‌توان احتمال داد که‌ این‌ دو نفر، وکلای اعزامی و سیار حضرت به ناحیه خراسان برای جمع‌آوری وجوه شرعی و ... بوده‌اند. شاهد آن نیز عکس‌العمل منصور است که به قصد‌ کشف‌ رابطه امام با منطقه خراسان‌، یکی‌ از جاسوسان خود را در لباس شیعیان به خراسان می‌فرستد تا به‌صورت نمایشی، اموالی را از خراسان نزد امام صادق علیه السلام و بعضی رهبران علویان ببرد‌ و نام‌ هرکدام که پذیرفتند را‌ به‌ منصور گزارش کنند؛ ولی این توطئه با هوشیاری امام صادق علیه السلام خنثی شد.[۶۵ ]
درخصوص منطقه اهواز، از مجموعه وصایای امام صادق علیه السلام به عبدالله بن جندب می‌توان احتمال داد که وی وکیل‌ آن‌ حضرت در این منطقه بوده است.[۶۶] لکن آنچه بدان تصریح شده، وکالت وی از امام کاظم و امام رضا(ع) می‌باشد.
درباره کوفه اگرچه تصریحی نسبت به اعزام وکیل به این منطقه در عصر امام صادق علیه السلام دیده نمی‌شود، ولی ارتباط امام با این منطقه به‌وسیله برخی شیعیانش‌ برقرار‌ بود‌. به‌عنوان نمونه علی بن عقبه مسائل و مشکلات شیعیان کوفه را به مدینه نزد امام صادق علیه السلام منتقل کرده‌ و ‌‌سپس‌ پاسخ آن حضرت را به کوفه باز می‌گردانید.[ ۶۷] از دیگر مناطق فعالیت شبکه‌ وکالت‌ در‌ عصر امام صادق علیه السلام گزارشی دیده نمی‌شود؛ ولی در دوره‌های بعد فعالیت این سازمان توسعه یافته‌ و بیشتر مناطق سرزمین‌های اسلامی را فراگرفت.
با توجه به شواهد فوق می‌توان گفت‌ طراحی اولیه و مهندسی شالوده‌های‌ نظام‌ سازمان وکالت در عصر امام صادق علیه السلام و توسط ایشان انجام شده است. البته توسعه ابعاد مختلف فعالیت آن در دوره‌های بعدی تحقق یافته و به مرحله مدیریت و اجرا درآمده است.
د) شکل‌گیری و پویایی فقه‌ شیعی
از ثمرات مهم مهندسی فرهنگی امام صادق علیه السلام شکل‌گیری چارچوب فقه شیعی می‌باشد. در این خصوص نقش سازنده امامین صادق علیه السلام ین‘ در شکوفایی فقه جعفری و نظام حقوقی شیعه، امری مسلّم و از بدیهیات‌ تاریخی‌ است. مفتی‌تراشی و استخدام فقهای وابسته و در انزوا قرار دادن پیشوایان بزرگ خاندان نبوت، از حربه‌های مهم سیاسی و فرهنگی خلفای معاصر ائمه معصوم^ بوده که در زمان امام صادق علیه السلام بیش از‌ هر‌ زمان دیگری ظهور و بروز پیدا می‌کند. در این دوره حکومت وقت می‌کوشید افرادی را که خود مدتی شاگرد مکتب آن حضرت بودند، در برابر مکتب ‌ ‌امام بر مسند فتوا‌ و فقاهت‌ نشانده و مرجع خلق معرفی نماید. به‌عنوان نمونه منصور، مالک بن انس را مفتی رسمی و سخنگوی بنی‌عباس در مدینه اعلام کرد: «جز مالک بن انس و ابن‌ابی‌ذئب کسی حق ندارد در‌ مسائل‌ اسلامی‌ فتوا دهد.»[ ۶۸] مالک براثر پافشاری‌ منصور‌، کتاب‌ الموطا را نوشت. سپس حکومت وقت با تمام امکانات به ترویج و نشر فتاوای وی پرداخت تا بتواند مردم را از مکتب‌ امام‌ صادق علیه السلام دور نگه دارد. منصور به مالک می‌گفت: «اگر‌ بتوانم‌، فتاوای تو را مثل قرآن نوشته، به تمام شهرها خواهم فرستاد و مردم را وادار خواهم کرد به آنها عمل‌ کنند‌.»[ ۶۹]
جریان‌ چنین تبلیغات شدیدی در جامعه اسلامی، تفکر شیعی را در‌ درازمدت با بحران مواجه می‌کرد. ازاین‌رو تهدید مهمی برای مکتب شیعه شکل گرفته بود که نیاز به مقابله‌ داشت‌.
امامین صادقین(ع) با دوراندیشی و تشخیص شرایط به‌وجود آمده، چنین تهدیداتی را به فرصت تبدیل کرده و به مهندسی‌ و طراحی‌ شالوده‌های‌ فقه شیعه همت گماشتند.
امتیاز مهم فقه جعفری، فتح باب استنباط احکام‌ است‌ که‌ کاربرد یک باب معرفت‌شناسی در این حوزه را دارد. وقتی باب استنباط مفتوح باشد‌، هر‌ دانش‌آموخته‌ای‌ می‌تواند به نوآوری بپردازد و هیچ‌گاه محدودیتی برای معلومات و استنتاجات خود قائل نمی‌شود. به تعبیری‌ دیگر‌، هر دانش‌آموخته‌ای برای خود رسالتی می‌بیند که اگر در آموخته‌هایش ابهام دارد، رفع‌ ابهام‌ کند‌ و نارسایی‌ها را تکمیل کند و بر آنچه آموخته، بیفزاید.
امام صادق علیه السلام حتی در زمان خویش‌ به‌ دانش‌آموختگان فقهی خود توصیه می‌کرد در صورت عدم دسترسی به امام معصوم، خود‌ به‌ استنباط‌ احکام پرداخته و بر مبنای نظر خود عمل کنند؛ حتی نتایج استنباط خود را به دیگران‌ هم‌ انتقال دهند. دیگران نیز مجاز بودند در صورت عدم دسترسی به امام‌ معصوم به‌ فقهایی که در حد شاگردان امام صادق علیه السلام بودند، مراجعه کنند، از آنها فتوا بگیرند و طبق‌ آن‌ عمل‌ کنند. این طرح از عوامل بسیار مهم و تاثیرگذار در توسعه فقه در‌ آن‌ زمان به‌شمار می‌رود؛ به این معنا که اگر امام صادق علیه السلام چنین اجازه‌ای را نمی‌داد، فقه شیعه‌ به‌ شکل فقه بسته، محدود و جامد می‌بود که نمی‌توانست در زمان و با زمان‌ پیش‌ رود.
در این زمینه می‌توان به توصیه‌ امام‌ صادق علیه السلام به عبدالاعلی مولی آل‌سام اشاره نمود. وی‌ به‌ امام صادق علیه السلام عرض می‌کند: لغزیدم و دراثر آن ناخنم جدا شد. مرهم و دارویی بر انگشتم‌ قرار‌ دادم؛ با این حالت چگونه‌ وضو‌ بسازم؟ حضرت فرمود‌: «یعرف‌ هذا‌ و اشباهه من کتاب اللّه عزّوجلّ، قال‌ اللّه‌ تعالی: و ما جعل علیکم فی الدّین من حرج امسح علیه؛[ ۷۰] حکم این‌ مسئله‌ و امثال آن را می‌توان از قرآن‌ کریم دریافت. خداوند فرموده‌: در‌ دین برای شما حرجی قرار‌ داده‌ نشده است.» در اینجا امام صادق علیه السلام با تبیین و تعلیم قاعده «لا حرج» راه‌ استنباط‌ احکام و حتی راه قاعده‌سازی را‌ می‌آموزد‌. امام‌ صادق علیه السلام به عبدالاعلی‌ توصیه‌ می‌کند به آیات قرآن‌ مراجعه‌ کند و قواعد فقهی را از آنها استخراج نماید. در کلام آن حضرت «مَا جَعَلَ‌ عَلَیکُمْ‌ فِی الدِّین‌ِ مِنْ حَرَج‌ٍ»[ ۷۱] مبنای قاعده‌ «لا‌ حرج» می‌شود‌. این‌ قاعده‌ کاربرد بسیار زیادی دارد‌ که شخص فقیه می‌تواند با استفاده از آن احکام شرعی را استنباط کند.
ظرفیت استنباط‌ احکام‌ از منابع در سایر مکاتب و مذاهب‌ به‌ این‌ حد‌ از‌ وضوح و گستردگی وجود‌ ندارد‌؛ چنان‌که شهید مطهری می‌فرماید: «در تمام کتب حدیث اهل‌تسنن: صحیح بخاری، صحیح مسلم، جامع ترمذی، سنن‌ ابی‌داوود‌ و صحیح‌ نَسائی، جز مسائل فرعی چیز دیگری نیست‌: احکام‌ وضو‌
این است، احکام نماز این است، احکام روزه این است، احکام حج این است، احکام جهاد‌ این است؛ و یا سیره است، مثلاً پیغمبر(ص) در فلان سفر این‌طور عمل کردند. ولی شما به کتاب‌های حدیث شیعه که وارد می‌شوید، می‌بینید اولین مبحث و اولین کتابش کتاب العقل و الجهل است‌.»[ ۷۲]
ه‍‌) شکل‌گیری نظام آموزشی
از دیگر پیامدهای مهم مهندسی فرهنگی امام صادق علیه السلام شکل‌گیری نظام آموزشی است. نظام آموزشی امام صادق علیه السلام مطابق با جدیدترین روش‌های آموزش و پرورش در جهان بوده است‌. حوزه‌ درسی آن حضرت به تربیت(ع) متخصصان اهتمام نشان داده و در گرایش‌های مختلف علوم پذیرای دانشجویان بوده است. این طرحی بود که تا به‌ آن‌ روز در جامعه اسلامی سابقه‌ نداشته‌ است. این امر ریشه در دو ویژگی موجود در خود امام صادق علیه السلام دارد: اول ابتکار، مهندسی و طراحی آن حضرت که توانست دانشگاهی با قابلیت‌ و ظرفیتی‌ عظیم در رشته‌های متفاوت‌ ایجاد‌ کند و دوم، توان علمی خود امام که در همه علوم به‌عنوان یک متخصص و مرجع به‌شمار می‌آمد.
نویسنده کتاب الامام الصادق علیه السلام کما عرفه علماء الغرب می‌گوید:
وقتی انسان آثار امام صادق علیه السلام را‌ مورد بازبینی قرار می‌دهد، خواننده گاه گمان می‌کند که در برابر یک دانشمند شیمی قرار دارد و گاه خود را در برابر یک عالم فلکی می‌انگارد و گاه در برابر طبیبی حاذق‌ که‌ بدن انسان‌ را تشریح و امراض و اسقام و علل و طرق معالجه آن را بیان می‌کند و وقتی به علوم انسانی و معنوی بازمی‌گردد‌، در برابر خویش عالمی ربانی و چهره ملکوتی مشاهده می‌کند.[۷۳ ]
در نظام‌ تعلیم‌ و تربیت(ع)‌ امام صادق علیه السلام برای طالبان علم، محدودیت مرزی، مذهبی، فکری، سیاسی، سنی و ... وجود ندارد. نظام آموزشی آن حضرت ‌‌تبلور‌ یک دانشگاه فراملی و فرامذهبی و جهان‌شمول است که همه افراد از هر نوع جریان‌ فکری‌ و از‌ هر منطقه جغرافیایی با هر نژاد و زبانی می‌توانند در آن فعالیت علمی نمایند. ایشان می‌فرماید‌: «حکمت گم‌شده مومن است؛ پس هرجا که یکی از شما گم‌شده‌اش را یافت‌، آن را فراگیرد.»[ ۷۴] حاصل‌ ابتکار‌ امام صادق علیه السلام در راه‌اندازی یک نظام آموزشی بسیط و جهان‌شمول، تربیت(ع) دانشمندانی بود که در مواردی از بنیان‌گذاران علوم و فنون بوده و نقش سازنده‌ای در پویایی فرهنگ و تمدن اسلامی ایفا نمودند. به‌عنوان نمونه‌ جابر بن حیان، پدر علم شیمی بارها خود را شاگرد امام صادق علیه السلام‌ خوانده‌ و مطالبی از آن حضرت نقل کرده است.[ ۷۵]
پژوهش در نظام آموزشی امام صادق علیه السلام جایگاه ویژه‌ای داشته است. امام به پرورش شاگردان دانش‌پژوه اهتمام خاصی داشته و با تشویق، روحیه پژوهش را‌ در‌ آنها تقویت می‌کرد. شاگردان حضرت تالیفات خود را بر ایشان عرضه کرده و آن حضرت نیز پس از بررسی، آنها را تصحیح یا تایید می‌نمود. به‌عنوان نمونه، عبیدالله بن علی‌ حلبی‌ کتاب خود را بر امام عرضه کرد و حضرت نیز آن را صحیح دانست.[ ۷۶]
پرسش‌گری، روحیه تحقیق و پژوهش را تقویت می‌کند و زمینه‌های توسعه معرفت و شناخت را فراهم می‌نماید. ازاین‌رو ایشان‌ برای‌ تفهیم‌ بهتر مسائل علمی، بر پرسش‌ تاکید‌ داشت‌ و به شاگردانش می‌فرمود: «بپرسید از من، پیش از آنکه مرا از دست بدهید.»[ ۷۷]
امام صادق علیه السلام با طراحی و مهندسی یک نظام آموزشی‌ منسجم‌ توانست‌ شاگردان[۷۸ ] و متخصصان بسیاری را تربیت(ع)‌ و به‌ جامعه اسلامی تحویل نماید‌ و از‌ این طریق نقش سازنده‌ای در پویایی تمدن اسلامی ایفا کرد.
نتیجه
مهندسی فرهنگی امام‌ صادق علیه السلام ثمرات و نتایج ارزنده‌ای برای جامعه اسلامی‌، به‌خصوص‌ جامعه شیعه‌ درپی‌ داشته‌ است. توسعه تشیع و مفاهیم‌ شیعی از پیامدهای مهم تلاش فرهنگی آن حضرت به‌شمار می‌رود. در دوره‌های قبلی شیعه در‌ صحنه‌های‌ سیاسی و فرهنگی در حاشیه بوده و به‌لحاظ‌ کمّی‌ و کیفی‌ نقش‌ قابل‌ توجهی نداشته است‌. درپی‌ طراحی‌های امام و فعالیت‌ها و تبلیغات شاگردان آن حضرت، عقاید شیعی از مرزها عبور کرد و دامنه فعالیت‌های شیعیان‌ روز‌ به‌ روز گسترده‌تر شد. همچنین به‌دنبال طرح‌های فرهنگی‌ امام‌ صادق علیه السلام ساختار‌ فرهنگ‌ شیعی‌ نظام‌مند شده و انسجامی شایسته پیدا کرد. عقاید و باورهای شیعه در موضوعات گوناگونی چون امامت، تولی و تبری و دیگر مباحث کلامی جهت گرفت و آداب و رسوم جامعه شیعه تکمیل گردید‌. تشکیلات سیاسی شیعه که به سازمان وکالت موسوم شده است، از ابتکارات آن حضرت بود که در دوره‌های بعدی با وسعت بیشتری تداوم یافت. همچنین از شکل‌گیری و پویایی فقه شیعه‌ و تشخص‌ آن به نام «فقه جعفری»، همواره به‌عنوان مهم‌ترین ثمره تلاش فکری امامین صادق علیه السلام ین‘ یاد می‌شود که در این میان امام صادق علیه السلام به‌لحاظ بسترهای مناسب دوره ایشان، سهم عمده‌ای داشته‌ است‌. طراحی نظام آموزشی منسجم با ویژگی‌های بی‌سابقه، تربیت(ع) متخصصین شایسته‌ای را به ارمغان آورد که به نوبه خود از مهم‌ترین حافظان مرزهای عقیدتی‌ شیعه‌ در دوره‌های بعدی به‌شمار می‌آیند‌. ازاین‌رو‌ امام صادق علیه السلام به‌عنوان یکی از شاخص‌ترین رهبران فکری جهان اسلام، نقش شایسته‌ای در پویایی فرهنگ و تمدن اسلامی ایفا کرد.

پی نوشت:

۱.آثار شهادت امام حسین(علیه السلام) با ورود اسرا به کوفه و خطبه حضرت زینب(سلام الله علیها) و ابراز تاثر و گریه شدید مردم (ابن‌طیفور، بلاغات النساء، ص ۲۴) و همچنین سخنان پرشور و موثر امام سجاد(علیه السلام) و برخواستن بانگ شیون و اعلام فرمانبری کوفیان از امام سجاد(علیه السلام) (ابن‌طاووس، اللهوف، ص ۶۶) و تکرار این صحنه‌ها در شام و مدینه آغاز شده و در سال‌های بعد به شکل قیام علیه بنی‌امیه ظاهر می‌شود. قیام توابین (۶۵ ق) که به‌دنبال احساس پشیمانی شدید کوفیان و قیام مختار (۶۶ ق) که با انگیزه و شعار خون‌خواهی امام حسین(علیه السلام) شکل گرفته بود، نمونه بارز تجلی احساسات و عواطف مردم در قالب قیام است. این اعتراضات در عصر امام صادق(علیه السلام) با قیام و شهادت زید بن علی(علیه السلام) و فرزندش یحیی ادامه یافت. قیام زید و یحیی به اندازه‌ای اثرگذار بود که مردم تا یک هفته عزای یحیی را به‌پا نمودند و در آن سال هر کودکی که در خراسان متولد شد، نامش را یحیی و یا زید گذاردند. (مسعودی، مروج الذهب، ج ۳، ص ۲۲۲)
۲.هاشم معروف دراین‌باره می‌نویسد: «حزب اُموی پس از آنکه به شکل محوری‌ترین حزب در مخالفت با علی(علیه السلام) درآمد، هرچند از دیدگاه اکثر مسلمانان شرایط یک حاکم پذیرفته‌شده را نداشت، اما با همه وسایل برای استوار ساختن پایگاه دینی خود و تقویت آن دست به کار شد و به همین منظور، آزمندان و نیز کینه‌توزانی را که در پیرامون خود گرد آورده بود، برای جعل احادیثی که منزلت و ارج این حزب و خاندان اموی را بالا می‌برد و خلفای ثلاثه را بر همه مردم برتری می‌داد، به‌کار گرفتند و آنان نیز احادیثی در برتری دادن شام و دیگر شهرهایی که ساکنان آن طرف‌دار این حزب بودند، بر سایر شهرها و بر همه سرزمین‌ها، و نیز ده‌ها حدیث در مذمت علی(علیه السلام) و خاندان بنی‌هاشم به قصد فریب دادن مردم و بازداشتن آنان از آنچه که از رسول اکرم| درباره علی(علیه السلام) و فرزندانش شنیده و به یکدیگر منتقل نموده بودند، جعل کردند.» (هاشم معروف الحسنی، اخبار و آثار ساختگی، ص ۱۴۱)
۳.ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج ۴، ص ۱۰۴
۴. لو جلسنا على شاه لما افنیناه. (کلینی، اصول کافی، ج ۲، ص ۲۶)
۵.نجاشی، الفهرست، ص ۴۰ ۳۹
۶. «آلِ‌اَعْین» از خاندان‌های روایی بنام شیعی از اواخر قرن اول تا قرن چهارم هجری که منسوب به «اعین بن سُنْسُن» هستند. افراد این خاندان از روزگار امام سجاد(علیه السلام) به دوستی با خاندان پیامبر| شناخته شده‌اند. برخی از اینان که محضر آن امام را درک کرده‌اند، به تبحر در کلام، فقه، حدیث و دیگر شاخه‌های علمی آن روزگار نام‌آور گشته‌اند. پس از آن حضرت نیز نوادگان و اخلاف اعین مصاحبت دیگر امامان را برگزیده و گروهی از آنان به مقامات بلند علمی و دینی نائل آمده‌اند. ابوغالب زراری که خود از این خاندان است، آل‌اعین را حدود ۶۰ نفر دانسته است. (زراری، رساله ابی‌غالب الزراری، ص ۱۱۴)
۷. درباره زمان و کیفیت کشف قبر حضرت علی(علیه السلام) اقوال متفاوتی نقل شده است. روایات متعددی که علامه مجلسی نقل کرده، ناظر به این است که امام صادق(علیه السلام) قبر حضرت علی(علیه السلام) را بارها به اصحاب و یاران خود نشان داده است. (مجلسی، بحارالانوار، ج ۹۷، ص ۲۳۸ ۲۳۵) همچنین طبق روایتی، منصور عباسی در زمان امام صادق(علیه السلام) و با دلالت آن حضرت به موضع قبر علی(علیه السلام) واقف شده است. (ابن‌طاووس، فرحه الغری، ص ۱۱۹) در خرائج و جرائح نیز آمده است: «و لم یزل قبره مخفیا حتى دل علیه جعفر بن محمد فی ایام دوله العباسیه(علیه السلام).» (راوندی، الخرائج و الجرائح، ج ۱، ص ۲۳۸) در مقابل، شیخ مفید روایتی نقل می‌کند که مطابق آن، قبر امام علی(علیه السلام) در زمان هارون‌الرشید و در جریان شکار وی در حوالی محل دفن حضرت کشف شده است. آنچه مسلم است اینکه، قبر آن حضرت در هیچ زمانی برای امامان معصوم مخفی نبود، اگرچه در میان عموم مردم پنهان بوده باشد.
۸.ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ص ۲۳۸
۹.راوندی، الخرائج و الجرائح، ص ۷۲۱
۱۰.ابن‌طاووس، مهج الدعوات و منهج العبادات، ص ۱۹۹
۱۱.کشی، رجال، ص ۳۸۱
۱۲.بلاذری، انساب الاشراف، ج ۳، ص ۷۸؛ مفید، الارشاد، ج ۲، ص ۱۹۰
۱۳.ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص ۱۸۴. برای تاریخ دقیق این جلسه گزارشی در منابع اولیه یافت نشد، لکن نظر به حضور ابراهیم امام در این جلسه و کشته شدن وی در سال ۱۳۲ ق، قطعاً این جلسه قبل از سال ۱۳۲ ق برگزار شده است
۱۴.در صحیح ترمذی و سنن ابن‌ماجه و نیز در روایات اهل‌بیت(ع) چنین تعبیری وجود ندارد
۱۵.مفید، الارشاد، ج ۲، ص ۱۹۰
۱۶.مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۲۴
۱۷.حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۳، ص ۲۸۱
۱۸.همان، ج ۴، ص ۳۸۵؛ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ص ۹۹.
۱۹.کفوا السنتکم و الزموا بیوتکم فانه لا یصیبکم امر تخصون به ابدا و لا تزال الزیدیه لکم وقاء ابدا. (کلینی، اصول کافی، ج ۲، ص ۲۵۴؛ نعمانی، الغیبه، ص ۱۹۷)
۲۰.مفید‌، اختصاص، ص ۶۶؛ کشی، رجال، ص ۱۳۶.
۲۱.همان، ص ۱۳۸.
۲۲.همان، ص ۱۴۱.
۲۳.همان.
۲۴. در صفحه‌ ۱۶۱‌ ۱۳۳ رجال کشی ‌ ‌روایات مربوط به زراره نقل شده که از صفحه ۱۴۸ ۱۳۳ روایاتی در‌ مدح‌ وی و از صفحه ۱۵۰ ۱۴۸ روایاتی درباره لعن بر او و در بقیه‌ صفحات‌، روایاتی در ذم ایشان نقل شده است
۲۵. ربما ادخل المسجد و بعض اصحابنا یصلی الظهر و بعضهم‌ یصلی‌ العصر. قال الامام ×: انا امرتهم بهذا لو صلو علی وقت واحد لعرفوا و اخذوا برقابهم. (حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۴، ص ۱۳۷)
۲۶.همان، ص ۵۹.
۲۷.همان ص ۵۷‌.
۲۸.الذی‌ فرق بینکم فهو راعیکم الذی‌ استرعاه‌ الله خلقه، و هو اعرف بمصلحه غنمه فی فساد امرها، فان شاء فرق بینها لتسلم، ثم یجمع بینها لیامن من فسادها و خوف عدوها فی آثار‌ ما‌ یاذن الله و یاتیها بالامن‌ من‌ مامنه و الفرج من عنده. (کشی، رجال، ص ۱۳۸) قابل ذکر است که امام در این روایت از تشبیه و کنایه استفاده کرده است، ولی ما به جهاتی آن را نقل به معنا‌ (ترجمه‌ آزاد) کردیم
۲۹.یا زراره هذا خیر لنا و ابقی لکم و لو اجتمعتم علی امر واحد لقصدکم الناس علینا و کان اقل لبقائنا و بقائکم. (صدوق، علل الشرائع، ج ۲، ص
۳۰.کلینی، اصول کافی، ج ۱، ص ۸۷ .
۳۱.طبری، بشاره المصطفی‌، ص ۱۶۹‌؛ نوری، مستدرک الوسائل، ج ۸، ص۳۱۴ .
۳۲.اتقوالله و علیکم بالطاعه لائمتکم، قولوا‌ ما‌ یقولون‌ و اصمتوا عما صمتوا، فانکم فی سلطان من‌ قال‌ الله‌ تعالی‌ «و انّ‌ مکرهم‌ لتزول منه الجبال» (ابراهیم (۱۴): ۴۷) (یعنی بذالک ولد العباس) فاتقوالله فانکم فی هدنه صلوا فی عشائرهم و اشهدوا جنائزهم و ادّو الامانه الیهم. (حرانی، تحف العقول، ص ۴۸۷؛ طوسی‌، امالی، ص )۶۶۷)
۳۳.اربلی‌، کشف الغمه، ج ۲، ص ۲۰۹.
۳۴.من اراد الدنیا فلا ینصحک و من اراد الاخره فلا یصحبک. (همان، ص ۲۰۸؛ نوری، مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۱۲۸)
۳۵.عن مفضل بن عمر قال وجه ابوجعفر المنصور الی حسن‌ بن‌ زید و هو والیه علی الحرمین ان احرق علی جعفر بن محمد داره فالقی النار فی دار ابی عبدالله فاخذت النار فی الباب و الدهلیز فخرج ابوعبدالله یتخطی النار و یمشی فیها‌ و یقول‌ انا ابن اعراق الثری، انا بن ابراهیم خلیل الله. (کلینی، اصول کافی، ج ۲، ص ۵۳۷)
۳۶.ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج ۴، ص ۲۳۸.
۳۷.مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۷، ص ۱۸۰.
۳۸.نوری، مستدرک الوسائل‌، ج ۱۵‌، ص ۲۴۱؛ طوسی، امالی، ص ۴۸۰.
۳۹.همان، ص ۳۲‌.
۴۰.صدوق، علل الشرائع، ج ۲، ص ۴۹۶‌.
۴۱.بیشتر‌ دانشمندان و محققان ما در علم رجال و حدیث، روایات حاکی از نکوهش زید را از نظر سند مردود دانسته و به آنها اعتماد نکرده‌اند. به‌عنوان نمونه مرحوم آیت‌الله خویی پس از نقد‌ و بررسی‌ روایاتی که‌ در نکوهش زید نقل شده، آنها را از نظر سند ضعیف و غیر قابل اعتماد معرفی نموده و می‌نویسد‌: «حاصل آنچه گفتیم این است که زید فردی بزرگوار و مورد ستایش‌ بوده‌ است‌ و هیچ مدرکی که بر انحراف عقیدتی یا نکوهش او دلالت کند، وجود ندارد.» (خویی، معجم رجال حدیث‌، ج ۷، ص ‌‌۳۵۶‌ ۳۴۵) مرحوم مجلسی نیز پس از نقل روایات مربوط به زید می‌نویسد: «بدان‌ که‌ اخبار‌ در حالات زید مختلف و متعارض است؛ لکن اخبار حاکی از مدح وی و اینکه او ادعای‌ نادرستی نداشت، بیشتر است و بیشتر علمای شیعه به علو شان زید نظر داده‌اند‌. بنابراین مناسب است که‌ نسبت‌ به او حسن‌ظن داشته و از نکوهش او خودداری کنیم.» (مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۲۰۵) به‌نظر می‌رسد حکمت روایات صادرشده از سوی امام× در مقام نکوهش زید و قیامش، به‌جهت گرفتن بهانه از حکومت‌ عباسی علیه امام(ع) می‌باشد؛ چنان‌که در متن نیز بیان شد
۴۲.صدوق، من لا یحضره الفقیه، ص ۱۲۰
۴۳.همو، التوحید، ص ۲۲۶.
۴۴.طبرسی، احتجاج، ج ۲، ص ۴۵۱؛ احسائی‌، عوالی‌ الئالی، ج ۴، ص ۱۰۹؛ کلینی، اصول کافی، ج ۲، ص ۱۷۹
۴۵.همان، ص ۱۳۱.
۴۶.حر عاملی، وسائل الشیعه‌، ج ۱، ص ۳۷‌ و ج ۲۸‌، ص ۳۵۴
۴۷.برای مطالعه تفاسیر امام باقر× درخصوص آیات مربوط به امامت ر.ک به: قمی، تفسیر القمی، ج ۱ ص ۱۶۲ و ۱۷۱ ۱۷۰؛ ج ۲ ص ۱۰۲، ۱۹۳ و ۲۷۴ و برای مطالعه روایات امام باقر× درباره امامت ر.ک به: کلینی‌، اصول‌ کافی، ج ۱، ص ۴۶۶ ۴۱۸
۴۸.ارزینه لالانی، الفکر الشیعی المبکر تعالیم الامام محمد الباقر، ص ۸۹
۴۹.مفید، الارشاد، ج ۲، ص ۱۹۰
۵۰.طوسی، رجال، ص ۱۵۶
۵۱.بلاذری، انساب الاشراف، ج ۴، ص ۱۱۸.
۵۲.برای مطالعه تفاصیل روایات و احادیث امام‌ صادق علیه السلام در این خصوص ر.ک به: کلینی، اصول کافی، ج ۱، ص ۴۶۶ ۴۱۸
۵۳.مفید، امالی، ص ۲۶.
۵۴.کشی، رجال، ص ۳۹۷
۵۵.حسین علیه السلامی خامنه‌ای، پیشوای صادق علیه السلام ، ص ۷۴.
۵۶.جباری، سازمان وکالت، ص ۱۷۵.
۵۷.مامقانی، تنقیح المقال، ج ۳، رقم ۱۲۰۸۴‌.
۵۸.نجاشی‌، رجال، ص ۴۱۷.
۵۹.کشی، رجال، ص ۲۴۸‌.
۶۰.طوسی‌، الغیبه، ص ۳۴۷‌
۶۱.همان‌.
۶۲.کشی، رجال، ص ۴۴۲.
۶۳.راوندی، الخوائج و الجرائح، ج ۲، ص ۶۱۰ .
۶۴.طوسی‌، تهذیب‌ الاحکام‌، ج ۱، ص ۳۶۳؛ همو، استبصار، ج ۱، ص ۷۷؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱، ص ۳۶۴
۶۵.حج (۲۲): ۷۸.
۶۶.همان، ص۷۷۷
۶۷.همان، ص ۷۲۱‌.
۶۸.حرانی‌، تحف العقول‌، ص ۳۰۷ ۳۰۱.
۶۹.مامقانی‌، تنقیح المقال، ج ۳، رقم ۱۱۳۹۳.
۷۰.ابن‌خلکان، وفیات الاعیان، ج ۴، ص ۱۳۵.
۷۱.ذهبی، تذکره الحفاظ‌، ج ۱، ص ۲۱۲‌
۷۲.مطهری، مجموعه آثار، ج ۱۸، ص ۷۷.
۷۳.آل علی، الامام الصادق علیه السلام کما عرفه علما الغرب، ص ۴۳.
۷۴.کلینی، الروضه من الکافی، ص ۱۶۷.
۷۵.جابر بن حیان، رسائل، ص ۵۷۱.
۷۶.نجاشی‌، رجال‌، ص ۲۳۱
۷۷.قاضی نعمان بن محمد، شرح الاخبار، ج ۱۴، ص ۲۹۲
۷۸.محققان در نوشته‌های مربوط به امام صادق علیه السلام چهار هزار شاگرد‌ برای‌ آن‌ حضرت عنوان کرده‌اند. البته برخی از ایشان هیچ سندی بر‌ این مدعا ذکر نکرده‌اند. به‌عنوان نمونه، اسد حیدر بدون ذکر سند می‌نویسد: «چنان‌که گفته‌اند، شرکت‌کنندگان در این مدرسه‌ به‌ چهار‌ هزار نفر می‌رسید.» (اسد حیدر، الامام الصادق علیه السلام و المذاهب الاربعه، ج ۱، ص ۱۵۶) طبرسی‌ نیز‌ بدون ذکر سند می‌نویسد: «فان اصحاب الحدیث قد جمعوا ‌ ‌اسامی الرواه عنه من الثقات علی اختلافهم‌ فی‌ المقالات‌ فکانوا اربعه آلاف رجل.» (طبرسی، اعلام الوری، ص ۲۸۴) محمد علی دخیل در‌ این‌ خصوص‌ بی‌جهت ادعای تواتر کرده و می‌نویسد: «لقد تواتر النقل علی ان الروات عن ابی عبدالله‌ الصادق علیه السلام ‌ اربعه‌ آلاف رجل.» (دخیل، ائمتنا، ج ۱، ص ۴۱۵) وی به مناقب ابن‌شهرآشوب و کشف الغمه اربلی استناد کرده‌ است‌. بعد از بررسی منابع، این نتیجه حاصل می‌شود که دو منبع از منابع‌ اولیه‌ به‌ این گزارش اشاره کرده‌اند. اولین منبع، کتاب احمد بن عقده (م ۲۳۰ ق) است. وی در‌ کتاب‌ مستقلی تعداد چهار هزار نفر از شاگردان امام صادق علیه السلام را با آوردن روایت‌ هرکدام‌ نام‌ برده است. منبع دوم کتاب الارشاد شیخ مفید (م ۴۱۳ ق) است که می‌نویسد: «فان اصحاب الحدیث‌ قد‌ جمعوا اسامی الرواه عنه من الثقات علی اختلافهم فی المقالات فکانوا اربعه‌ آلاف‌ رجل‌.» (مفید، الارشاد، ج ۲، ص ۱۷۹) در واقع هرکس سندی در این خصوص ذکر کرده، به یکی از‌ این‌ دو‌ منبع ختم می‌شود. به‌عنوان نمونه، مناقب به کتاب ابن‌عقده و کشف الغمه به‌ الارشاد‌ مفید استناد کرده است. طبرسی نیز اگرچه سندی نیاورده، ولی عبارتش عین عبارت الارشاد است.گزارش‌ دیگر‌ درخصوص شاگردان امام صادق علیه السلام روایت حسن بن علی الوشاء است. وی می‌گوید‌: «نهصد‌ نفر راوی را در مسجد کوفه دیدم‌ که‌ همگی‌ از جعفر بن محمد(ع) نقل روایت می‌کردند‌.» (نجاشی‌، الفهرست، ص ۳۹) با توجه به این روایت، اگر امام صادق علیه السلام فقط در مسجد‌ کوفه‌ این تعداد شاگرد راوی داشته‌ باشد‌، وجود چهار‌ هزار‌ نفر‌ شاگرد اعم از راوی و غیر راوی‌ در‌ تمام نقاط جهان اسلام امر بعیدی نخواهد بود. همچنین اگر کتاب ابن‌عقده‌ را‌ پذیرفتیم، به راوی بودن این چهار‌ هزار نفر شاگرد اذعان‌ کرده‌ایم‌. لکن اثبات ثقه بودن این‌ تعداد‌ چنان‌که شیخ مفید بدان تصریح کرده امری مشکل است؛ به‌خصوص که در منابع‌ اولیه‌ هیچ شاهدی بر این مطلب‌ یافت‌ نمی‌شود‌.

منابع و مآخذ

۱. قرآن کریم.
۲. نهج‌البلاغه.
۳. آل‌علی‌، نورالدین‌، الامام الصادق کما عرفه‌ علما‌ الغرب، بیروت، دارالفکر، ۱۴۲۰ ق.
۴. ابن‌ابی‌الحدید معتزلی، عبدالحمید، شرح نهج‌البلاغه، قم، نجفی، ۱۴۰۴ ق.
۵. ابن‌خلکان، احمد بن ابراهیم، وفیات الاعیان، قم، منشورات شریف رضی، ۱۳۶۴.
۶. ابن‌شهرآشوب مازندرانی، محمد، مناقب آل ابی‌طالب، قم‌، موسسه‌ انتشارات علامه، ۱۳۷۹ ق.
۷. ابن‌طاووس، سید عبدالکریم، فرحه الغری، قم، انتشارات رضی، بی‌تا.
۸.ابن‌طاووس، علی بن موسی، اللهوف فی قتلی الطفوف، قم، منشورات شریف رضی، ۱۴۰۷ ق.
۹. ، مهج الدعوات و منهج العبادات‌، قم‌، دارالزخائر، ۱۴۱۱‌ ق.
۱۰. ابن‌طیفور، بلاغات النساء، قم، مکتب بصیرت، بی‌تا.
۱۱. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.
۱۲‌. احسائی، ابن‌ابی‌جمهور، عوالی اللئالی، قم، سیدالشهداء، ۱۴۰۵ ق.
۱۳. اربلی، علی بن‌ عیسی‌، کشف‌ الغمه فی معرفه الائمه، تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی، تبریز، بنی‌هاشم، ۱۳۸۱ ق.
۱۴. اسد حیدر، الامام الصادق‌ و ‌‌المذاهب‌ الاربعه، بیروت، دار الکتب العربی، چ ۲، ۱۳۹۰ ق.
۱۵. انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران‌، سخن‌، ۱۳۸۲‌.
۱۶. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۷ ق.
۱۷. پیروزمند، علیرضا، مبانی و الگوی‌ مهندسی فرهنگی، قم، فجر ولایت، چ ۳، ۱۳۸۹.
۱۸. جابر بن حیان، رسائل جابر بن‌ حیان، بیروت، دار الکتب‌ العلمیه‌، چ ۱، ۱۴۲۷ ق.
۱۹. جباری، محمدرضا، سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی+، ۱۳۸۲.
۲۰. حر العاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، قم، موسسه آل‌البیت لاحیاء التراث‌، ۱۴۱۴ ق.
۲۱. حرانی، ابومحمد، تحف العقول، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۰۴ ق.
۲۲. حسینی خامنه‌ای، سید علی، پیشوای صادق، تهران، سید جمال، ۱۳۸۳ ق.
۲۳. خویی، سید ابوالقاسم، معجم رجال حدیث، قم، مدینه العلم‌، بی‌تا‌.
۲۴. دخیل، علی محمد، ائمتنا، بیروت، دارالمرتضی، ۱۴۱۵ ق.
۲۵. ذهبی، شمس‌الدین محمد، تذکره الحفاظ، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا.
۲۶. راوندی، قطب‌الدین، الخرائج و الجرائح، قم، موسسه الامام المهدی×، ۱۴۰۹‌ ق.
۲۷‌. رشاد، علی‌اکبر، «مبانی و الگوی مهندسی فرهنگی»، ماهنامه زمانه، تیرماه ۱۳۸۴.
۲۸. زراری، احمد بن محمد، رساله ابی‌غالب الزراری، تحقیق محمدرضا حسینی، قم، مرکز البحوث و التحقیقات الاسلامیه، ۱۳۶۹.
۲۹. صدوق‌، محمد‌ بن علی بن بابویه، التوحید، بیروت، دار مکتبه الهلال، چ ۱، ۲۰۰۹ م.
۳۰. ، امالی، قم، کتابخانه اسلامیه، ۱۳۶۲.
۳۱. ، علل الشرائع، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چ ۲، ۱۳۸۵ ق.
۳۲. ‌ ، من‌ لا‌ یحضره الفقیه، قم، جامعه مدرسین‌، ۱۴۱۲‌ ق.
۳۳‌. طبرسی، احمد بن ابی‌طالب، احتجاج، مشهد، نشر مرتضی، ۱۴۰۳ ق.
۳۴. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، تهران، دار الکتب‌ الاسلامیه‌، بی‌تا‌.
۳۵. طبری، عمادالدین، بشاره المصطفی، النجف الاشرف، کتابخانه‌ حیدریه‌، ۱۳۸۳ ق.
۳۶.طوسی، محمد بن حسن، استبصار، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۹۰ ق.
۳۷. ، الغیبه، تحقیق عبادالله تهرانی و علی‌ احمد‌ ناصح‌، قم، دارالمعارف الاسلامیه، ۱۴۱۱ ق.
۳۸. ، امالی، قم، دارالثقافه، ۱۴۱۴‌ ق.
۳۹. ، تهذیب الاحکام، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵.
۴۰. ، رجال، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۱۵ ق.
۴۱. قاضی‌ نعمان‌ بن‌ محمد، شرح الاخبار فی فضائل ائمه الاطهار، قم، موسسه النشر الاسلامی‌، ۱۴۱۲‌ ق.
۴۲. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، قم، موسسه دارالکتب، ۱۴۰۴ ق.
۴۳. کشی، محمد بن عمر‌، رجال‌، مشهد‌، انتشارات دانشگاه مشهد، ۱۳۴۸.
۴۴. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول الکافی، تهران‌، دار‌ الاسوه‌ للطباعه و النشر، چ ۱، ۱۴۱۸ ق.
۴۵. ، الروضه من الکافی، تحقیق علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران‌، دارالکتب‌ الاسلامیه‌، ۱۴۰۷ ق.
۴۶. گیدنز، آنتونی، جامعه‌شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، تهران، نشر نی، ۱۳۷۸.
۴۷. لالانی‌، ارزینه‌، الفکر الشیعی المبکر تعالیم الامام محمد الباقر، بیروت، دارالساقی، ۲۰۰۴ م.
۴۸. مامقانی، ملا‌ عبدالله‌، تنقیح‌ المقال، نجف، مکتبه الرضویه، ۱۳۵۰ ق.
۴۹. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار ائمه الاطهار‌، بیروت‌، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق.
۵۰. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معدن‌ الجوهر‌، بیروت‌، انتشارات دارالفکر، ۱۴۲۱ ق.
۵۱. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، صدرا، ۱۴۲۱ ق.
۵۲. معین، محمد، فرهنگ‌ فارسی‌، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۸.
۵۳. مفید، محمد بن محمد، الاختصاص، بی‌جا، دارالمفید، ۱۴۱۴‌ ق.
۵۴‌. ‌ ، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ ق.
۵۵. ، الامالی‌، قم‌، کنگره‌ شیخ مفید،۱۴۱۳ ق.
۵۶. نجاشی، احمد بن علی، الفهرست، قم، جامعه مدرسین‌، بی‌تا‌.
۵۷. ، رجال، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۰۷ ق.
۵۸. نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، تهران، مکتبه الصدوق‌، ۱۳۹۷‌ ق.
۵۹. نوری طبرسی، حسین، مستدرک الوسائل، بیروت، آل‌البیت، ۱۴۰۸ ق.
۶۰. هاشم معروف‌ الحسنی‌، اخبار و آثار ساختگی، مشهد، آستان قدس رضوی‌، ۱۳۷۲‌.

منبع:

پیامدها و نتایج مهندسی فرهنگی امام صادق علیه السلام، مهدی نیک‌آفرین، فاطمه جان‌احمدی، تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی ،سال چهارم ، شماره ۱۰، بهار ۱۳۹۲ - قابل دسترس در پایگاه مجلات تخصصی نور (با تلخیص)
لینک اصل خبر در سایت شرکت مدیریت تولید برق زرند

    منبع خبر

    شرکت مدیریت تولید برق زرند

    شرکت مدیریت تولید برق زرند

    شرکت مدیریت تولید برق زرند یک شرکت در شهر زرند می باشد

      نظرات