به گزارش«پارما» آتش همه زاگرس را مي خواست والبرز فرزند زاگرس ، سياوش زمانه شد تا جانش را سپر كند تا داغ سرزمين مادري را كمتر كند .او از بهاران سرسبز زاگرس آمده بود و روياي هزار بهار ديگر در دامن زاگرس در سر داشت.
آتش بي رحمانه مي آمد و شعله هايش از هر سو سر به فلك مي گذاشت. اما لشكري از بچه كبك ها پشت سر البرز صف مي كشيدند. خزنده و پرنده چشمشان به همت البرز بود و البرز هم به اين راحتي ها نمي خواست در اين رقابت ناجانمردانه به آتش ببازد.
آتش مي آمد اما در ذهن البرز گلستاني از عطر دل انگيز آويشن گرمسيري و بابونه جوانه مي زد.آتش مي آمد و البرز قله ها را يكي يكي فتح مي كرد و پرچمش را بالاي آن مي كوبيد.آتش البرز را زمين خورده و فرو افتاده مي خواست اما او ايستاده جنگيد و ترس به دل راه نداد.
البرز مي دانست اگرتسليم شود آتش يك شبه زاگرس را فتح مي كند و واي به آن روزي كه فرزندي داغدار مام ميهن شود.
حالا رودروي آتش اسير بود و باز هم فرياد مي زد« چو ايران نباشد تن من مباد».
البرز مقاومت كرد با اين اميد كه باز هم سرپا بايستد و بازمانده هاي تنش را در قرني ديگر و در جنگي ديگر نثار پاسداشت زاگرس كند.اگرچه او آخرين بهار اين قرن دود و آتش و جنگ را به پايان نرساند اما سياوش وار به دل آتش زد و سربلند بيرون آمد. و انگار اين سرزمين عادت كرده است به تكرار تراژدي سياوش ها.
البرز زارعي كوهنورد فداكار كهگيلويه و بويراحمدي كه در آتش سوزي هاي اخير جنگل هاي زاگرس در كوه هاي ديل شهرستان گچساران دچار سوختگي شديد شده بود 29 خردادماه پس از تحمل 18 روز درد ناشي از سوختگي در بيمارستان سوانح و سوختگي در اصفهان درگذشت و در آخرين روزهاي اين بهار آتشين سووشوني در زاگرس برپا شد.
پيكرش را به كهگيلويه و بويراحمد انتقال دادند و قامت شكسته و خميده مادرش تصويري شد كه يادمان بماند يك قرن نه كه هزار قرن بايد بگذرد تا در اين سرزمين فرزندان ديگري از جنس البرز متولد شوند.
البرز خودش را فداي زاگرس كرد تا يادمان بماند در همه روزهايي كه خامي و خائيز اتش گرفته اند جز جان اين جوانان هيچ چيزي براي محافظت از زاگرس نداشته ايم.
البرز رفت تا يادمان بماند كه حرص و طمع ما براي تصرف يك متر زمين، براي داشتن يك درخت بيشتر ،براي لذت بردن از شكار يك كبك و پازن، براي گمراه كردن محيط بانان و براي داشتن يك گوني زغال چه جان هاي عزيزي را گرفته است.
البرز زارعي اگرچه مظلومانه رفت اما نامش بر بلندترين قله هاي ايران نمادي از مظلوميت انسان و طبيعت در مقابل آتش و دود در قرن بيست و يكم شد.
البرز زارعي رفت تا باور كنيم اگر انسان نباشد طبيعت هم نيست و اگر طبيعت نباشد انسان هم بي معناست.
آتش سوزي در جنگلها و مراتع استان كهگيلويه و بويراحمد از 20 ارديبهشت ماه امسال آغاز شد بخش هايي از جنگل هاي زاگرس در اين آتش سوزيها طعمه حريق شد.
اگر چه آتش سوزيهاي زاگرس موضوعي است كه هر ساله تكرار مي شود و ظاهرا هم كاري از دست كسي بر نمي آيد اما در آتش سوزي هاي امسال گرفتار شدن جوان كهگيلويه و بويراحمدي در دل آتش و سوختگي 60 درصد وي داغي اين آتش را هزاران برابر كرد.
البرز زارعي عضو انجمن كوهنوردي زاگرس و از اعضاي فعال تشكل زيست محيطي سبزگامان بود كه همراه با ياران خود به صورت داوطلبانه در اطفاي حريق كوه هاي ديل و خامي تلاش زيادي كرد اما در محاصره آتش قرار گرفت و دچار سوختگي شد و باتوجه به سوختگي هاي عميق براي بهبودي به اصفهان منتقل شد .
در نهايت 29 خرداد در شرايطي كه بعد از مدت ها هيچ گزارش تلخي از آتش سوزي ها در جغرافياي كهگيلويه و بويراحمد منتشر نشده بود مرگ البرز جوان اين روز را به يكي از تلخترين روزهاي تقويم زيست محيطي زاگرس تبديل كرد.ايرنا /
نظرات