شهریار تبریز/ رضا عالشزاده : در مناطقی با مناظر وسیع، ترکیب عناصر طبیعی برای پیوند معماری با سایت آن ضروری است. برعکس، در محیطهای شهری متراکم که دارای سازههای ساخته شده فراوان هستند وجود فضای سبز و ایجاد جنگلهای بتنی نیز به طور فزایندهای حیاتی میشود.
بااینحال، فراتر از ویژگیهای منظره معمولی - مانند فوارههای آب، دیوارهای سبز، باغها یا حیاطها - معماران در حال تعریف مجدد مفهوم ساختوساز در تلفیق با طبیعت هستند. اکنون تمرکز به معماران بر روی ادغام عمیق معماری با محیط طبیعی خود است که مرزهای بین محیط مصنوع و طبیعی را محو میکند و بهنوعی طبیعت را "رام" میکند. اجرای موفق این نوع طرحهای معماری فراتر از ایجاد رفاه یا ترویج یک سبک زندگی سالم هستند. آنها حس عمیقی از آرامش، قدرت و هماهنگی را برمیانگیزند و نحوه درک و زندگی ما در فضا را تغییر میدهند.
پس از دوره پس از جنگ جهانی دوم، پیشرفتهای تکنولوژیکی و مصالح ساختمانی معماران را قادر ساخت که سازههای بلندتر، قویتر و انعطافپذیرتر بسازند. مشخصه این دوره تلاش برای فراتر رفتن از محدودیتهای ارتفاع، کارایی سازه و نوآوری مهندسی بود. در شرایط امروزی، جایی که پیشرفت عمودی افراطی مسلماً به اوج خود رسیده است، معماران تمرکز خود را تغییر میدهند. آنها با بهرهگیری از فناوری معاصر، راههای جدیدی را برای طراحی فضاهایی کاوش میکنند که با قدردانی دوباره از طبیعت، مرزهای مرسوم را به چالش کشیده و رابطه محیط مصنوع با جهان طبیعی را بازتعریف میکند.
راهرفتن در کنار آّب: رویکردی رادیکال به معماری غوطهور
آب چه از منظر جلوگیری از نشت، طراحی در مناطق مستعد سیل یا مقاومت در برابر فشار آب در فضاهای قابلسکونت اغلب بهعنوان یکی از بزرگترین چالشهای مقابل معماری در نظر گرفته میشود. با وجود اینکه آب طبیعت غیر قابل پیشبینی دارد، معماران و طراحان به طور مداوم به دنبال راههایی برای کنترل و ادغام آن در معماری بودهاند. یکی از اولین و نمادینترین نمونههای این تلاش، موزه هنر "زایشویی جونیا ایشیگامی" ژاپن است که با تکیه بر زیباییهای آب، این مفهوم را به مقیاسی بیسابقه میبرد و معماری را بهجای ادغام ساده با آب، در آن حل میکند. برخلاف استراتژیهای ضد آب مرسوم که ساختمانها را با جداسازی آب از فضاهای قابلسکونت، حفاظت میکنند، طراحی ایشیگامی به آب اجازه میدهد مستقیماً از داخل ساختمان جریان یابد. این سازه با طول شگفتانگیز ۱ کیلومتر، نهتنها در نزدیکی یا بالای آب ساخته شده است، بلکه به طور کامل در آن غوطهور شده است و به آب اجازه میدهد از هر دو طرف ساختمان وارد شده و رابطه بین معماری و محیط طبیعی آن را بازتعریف کند.
نتیجه این کار یک تجربه فضایی مسحورکننده است به این معنا که قدمزدن در این موزه مانند قدمزدن در کنار خود آب است. بازدیدکنندگان نهتنها حرکت آب از دریاچه تازه ایجاد شده را میبینند و میشنوند، بلکه بهصورت فیزیکی با آن درگیر میشوند. در داخل موزه، آب بهآرامی با مداخلات ظریف معماری کنترل میشود. شیبهای زمینی بادقت طراحی شده، تعادل ظریفی را بین فضاهای مرطوب و خشک بدون هیچگونه جدایی قابلمشاهده یا فیزیکی حفظ میکنند و به بازدیدکننده اجازه میدهند بهجای دوری کامل از آب، با آن همزیستی کنند. محفظههای شیشهای، بهجای اینکه به طور کامل تا پایه گسترش یابند، عمداً شکافهایی در پایه ایجاد میکنند و آب را قادر میسازند به داخل و خارج جریان یابد. این هماهنگی بین سطح آب داخلی و خارجی یک اثر "فیلتر شده" ایجاد میکند - جایی که آب درون موزه حرکت دریاچه اطراف را منعکس میکند، اما با حرکت نرمتر، توهم کنترل معماری بر طبیعت را تقویت میکند.
دستیابی به چنین تعامل ظاهراً بیدردسر با آب مستلزم یک زمینه پیچیده و بسیار مهندسی شده است. یک زیرزمین ضد آب که در زیر ساختار غوطهور شده پنهان شده است، سیستمهای HVAC، MEP و زهکشی ضروری را در خود جایداده و عناصر فنی را از دید دورنگه میدارد. علاوه بر این، یک سیستم مدیریت آب پیچیده، نوسانات ناشی از بارندگی یا تغییر سطح دریاچهها را تنظیم میکند و اطمینان میدهد که مناطق خشک قابلسکونت باقی میمانند.
موزه هنر زایشویی فراتر از مقیاس بزرگ آن، حس عمیقی از قدرت را برمیانگیزد و به بازدیدکنندگان تجربه نادری از قدمزدن در فضای داخلی را ارائه میدهد که در آن آب بهظاهر کنترل شده است، اما هرگز به طور کامل مهار نشده است. نتیجه این کار ساختاری است که صرفاً در برابر طبیعت مقاومت نمیکند، بلکه درگیر گفتگوی مداوم با آن میشود و فضایی از تعادل، آرامش و اقتدار آرام را بر نیروهای غیرقابلکنترل جهان طبیعی ایجاد میکند.
آوردن جزئیات طبیعی به بافت سازه
ساختمان آن هولتروپ در بحرین، رابطه همزیستی بین معماری و طبیعت را با ادراک طبیعت در بافت سازه بازتعریف میکند. این پروژه بهجای واقعشدن در کنار مناظر وسیع - مانند غوطهور کردن بازدیدکنندگان در آب - عناصر طبیعی مانند ماسه و سنگ را دوباره تجسم کرده، بازدیدکنندگان را به تعامل لمسی و شخصی با زبان طبیعت دعوت کرده و تجربهای کنترل شده و درعینحال تداعیکننده ایجاد میکند.
مفهوم کنترل در این پروژه به طور قابلتوجهی با رویکردهای مرسوم متفاوت است. بهجای دستکاری فیزیکی نیروهای طبیعی، بر بازنمایی مادی آنها تمرکز میکند. در محیطهای طبیعی، بازدیدکنندگان میتوانند سطوح سنگی و بافتهای شنی را حتی در محیطهای داخلی از نزدیک تجربه کنند. بهعنوانمثال، معبد غارهای باتو کوالالامپور را در نظر بگیرید، جایی که صخرههای عظیم تجربه فضایی را شکل میدهند. درحالیکه این عناصر طبیعی به جو معبد کمک میکنند، منفعل میمانند؛ یعنی فرد آنها را مشاهده میکند؛ اما بهندرت مستقیماً با آنها درگیر میشود.
در مقابل، ساختمان آن هولتروپ بافتهای ماسه و سنگ را درگیر فیزیکی فوری میکند. پانلهای ریختهگری شده با شن و ماسه که در دسترس افراد قرار گرفتهاند، بازدیدکنندگان را به لمس و تعامل با سطوح خود دعوت میکنند. مقیاس جمعوجور ساختمان - که بیش از ۲۰ فوت عرض ندارد - این صمیمیت را بیشتر تقویت میکند و اطمینان میدهد که افراد در ارتباط نزدیک با این بافتهای ساخته شده حرکت میکنند. خود پانلها مرز بین ساختار و عملکرد را محو میکنند - برخی بهعنوان بخشی از نما ثابت میمانند و استحکام ساختاری را بیان میکنند، درحالیکه برخی دیگر بهعنوان عناصر قابلاجرا مانند درها و آستانهها عمل میکنند. این استتار عمدی یک ارتباط لمسی را تقویت میکند، زیرا کاربران ورودیها را از طریق لمس بهجای دیدن کشف میکنند.
جالبتر اینکه پروژه هولتروپ این اثر را نه با استفاده از مواد طبیعی اصیل، بلکه با تکرار آنها از طریق یک محیط واسطه کاملاً متفاوت به دست میآورد. از طریق دستکاری و ساخت دقیق مصالح، ساختمان حضور ماسه و سنگ را رام میکند - آنها را به عناصر معماری تبدیل میکند که جوهر طبیعت را بدون تکیه بر اشکال خام آن تسخیر میکند. در انجام این کار، این پروژه یک تفسیر مجدد کنترل شده و پالایش شده از بافتهای طبیعی ارائه میدهد و نشان میدهد که چگونه معماری میتواند فضایی از اصالت مادی را از طریق انتزاع و هنر تداعی کند.
گفتگو با زمین: معماری که تکامل طبیعت را چارچوببندی میکند
اگر معماری صرفاً در طبیعت غوطهور نشود یا آن را دوباره بازنمایی نکند، بلکه در عوض به بازنمایی خود طبیعت تبدیل شود، چه اتفاقی رخ خواهد داد؟ این جاهطلبی اساسی پشت موزه هنر تشیمای شهر توکیو بود که در سال ۲۰۱۰ تکمیل شد. سازنده این موزه، نیشیزاوا، بهجای غوطهورکردن این سازه در چشمانداز زیبای منطقه اطراف و جزیره تشیما، سعی کرد زیبایی شکلهای زمین را آشکار کند و این کار را نه با مشاهده آنها از بالا، بلکه با ساکن کردن افراد در زیر سطح آن انجام داد. هدف این پروژه تکرار بافتها یا مواد طبیعی در بدنه سازه نبود، بلکه تجسم شکل و هندسه آن بود.
موزه هنر تشیما با ادغام یکپارچه با مناظر، تجربه فضایی متفاوتی را به بازدیدکنندگان ارائه میدهد. بازدیدکنندگان محصور در پوسته بتنی سفید سیال آن، متوجه میشوند که خطوط جزیره را به روشی کاملاً جدید درک میکنند. زمین طبیعی به سقف موزه تبدیل میشود و مرز بین داخل و خارج را مشخص میکند، آسمان و چشمانداز اطراف را قاب میکند و در نهایت دوباره در زمین ادغام میشود.
این پروژه نهتنها از زمین الهامگرفته شده است، بلکه از نظر فیزیکی نیز توسط آن شکلگرفته است. با همکاری مهندسان سازه، پوسته بتنی بسیار نازک موزه مستقیماً از خطوط طبیعی جزیره ریخته شد و پیوستگی یکپارچه بین معماری و سایت ایجاد کرد. پس از تنظیم فرم، شش هفته طول کشید تا بادقت فضای داخلی را کاوش کنیم، فرایندی که دقت فنی پشت طراحی ظاهراً بیدردسر آن را برجسته میکند. نتیجه این کار ساختاری است که توپوگرافی جزیره را در یکلحظه یخزده ثبت و حفظ میکند، اما همچنان عمیقاً به چشمانداز در حال تکامل آن متصل میشود. بیش از گفتوگوی بین فرم ساخته شده و طبیعت، فرایند ساخت خود به تعاملی با زمین تبدیل شد – ابتدا شکل خود را به خود گرفت، سپس آن را از طریق حفاری تغییر شکل داد و در نهایت زمین جابهجا شده را به جزیره بازگرداند و چرخهای از دگرگونی را تکمیل کرد.
بااینحال، باوجود شکل ایستا، موزه به تفکر در مورد تغییر دعوت میکند به این صورت که زمین اطراف آن به جابهجایی ادامه میدهد، پوشش گیاهی رشد میکند و فرسایش خطوط تپهها را تغییر میدهد درحالیکه موزه تسلیمناپذیر باقی میماند. این کنار هم قرارگرفتن پروژه را به چیزی بیش از یک ساختمان تبدیل میکند. این امر به مراقبهای در مورد زمان، طبیعت و نحوه درک ما از زمین زیر خود میشود. موزه هنر تشیما با ترجمه توپوگرافی زمین به یک تجربه معماری، زمین ما که اغلب بدیهی تلقی میشود را به موضوعی برای قدردانی و تامل ارتقا میدهد.
منبع:
نظرات