ناگفتهها و آسیبهای اجتماعی بم در گفتوگو با رئیس اداره بهزیستی این شهر
کجا می شود جایی را پیدا کرد که مسئولانش وقتی با خبرنگاران مصاحبه می کنند، یک لحظه بغض، گلویشان را رها نکند و اشک، گلوله ای باشد سهمناک، همیشه در گوشه چشم هایشان؟ بم، همانجاست. شهری که هنوز و بعد از ١۴ سال، یاد گذشته و گریه، مردم و مسئولانش را رها نمی کند.
«علیرضا اشرف زاده»، رئیس اداره بهزیستی بم در زلزله ١۴ سال پیش، غیر از پدرش، همه اعضای خانواده اش را از دست داد؛ او یکی از مسئولانی است که در آن یک ساعتی که خارج از وقت اداری، در شب سرد کویری بم با «شهروند» گفتوگو کرد، بارها صدایش لرزید و اشکهایش را مدام پاک کرد. او که به تازگی رئیس اداره بهزیستی بم شده، حرفها و دردها برای گفتن داشت. از خاطرات روز زلزله و صبحی که همسر و فرزند و مادر و برادرهایش را از او گرفت و خودش را برای مدتها در بیمارستان بستری کرد و به کما برد. او حالا تنها بازمانده است و می گوید درد بمی ها را با جان و دلش درک می کند. اشرف زاده در این گفتوگو از ناگفته ها درباره مردم بم بعد از زلزله گفت؛ از میزان زیاد طلاقها، آسیب های اجتماعی و وضعیت بد روحی مردم. او بارها و بارها از مسئولان خواهش کرد مردم زلزله زده کرمانشاه را بعد از مدتی به حال خودشان رها نکنند تا بلایی که سر مردم بم آمد، سر آنها نیاید.
از روز زلزله بگویید. شنیدهام شما یکی از کسانی هستید که در آن زلزله بم، همه اعضای خانوادهتان را از دست دادید؛ چه شد که خودتان زنده ماندید؟
من آن روز زیر آوار ماندم. اول باید توضیح مقدماتی در اینباره بدهم. نکتهای که مردم بم را آن زمان گول زد و باعث شد که تلفات چندین هزار نفری داشته باشیم، قدمت شهر بود. فکر میکنم این اتفاق درباره سرپل ذهاب هم صدق میکند. همان شب، قبل از زلزله اصلی چند پیشلرزه آمد ولی هیچکس آنها را جدی نگرفت. همان موقع من به پدرم گفتم که ممکن است زلزله شدیدتری بیاید ولی او مثل خیلی از بمیها میگفت چنین اتفاقی نمیافتد، چون در بم ارگ چندهزار ساله وجود دارد و امکان ندارد اینجا زلزله شدید بیاید. آن شب خانواده و بعضی از اعضای فامیلمان خانه ما میهمان بودند، خانهمان هم نوساز بود و در زلزله سالم ماند.
یعنی شما موقع خواب خانه خودتان نماندید؟
نه؛ مادرم خیلی وحشت کرده بود و گفت برویم خانه ما که یک طبقه است و ممکن است اگر زلزله بیاید، آسیبی نبیند. ما هم متاسفانه قبول کردیم و شب رفتیم آنجا خوابیدیم. همه افرادی که آن شب میهمان من بودند، غیر از من و پدرم، در زلزله فوت کردند.
دقیقا چه کسانی بودند؟
برادرم و همسرش، برادر مجردم، همسر و دخترم، مادرم، خاله و دخترخالهام.
پیداست که هنوز نتوانستهاید با این موضوع کنار بیایید و این موضوع عجیبی نیست. از وقتی زلزله کرمانشاه آمده، دوباره بحث وضع روانی زلزلهزدهها و نوع رسیدگیها به آنها داغ شده. من فکر میکنم در همه این سالها اما وضع روانی مردم بم روزبهروز بدتر شده؛ وقتی وارد شهر میشوی و با مردم صحبت میکنی، کاملا با شهر افسردهای روبهرو میشوی. مردم وضع روحی خوبی بعد این همه سال ندارند و بسیار از این بابت که رسیدگیهای روانی به آنها کافی نبوده، گله دارند.
بگذارید از تجربه خودم بگویم. من هم یکی از کسانی بودم که مثل خیلی از مردم بم تعداد زیادی از اعضای خانوادهام را از دست دادم. من چهار سال بعد از زلزله با زنی ازدواج کردم که شرایطش کاملا شبیه من بود.
یعنی چه کسانی را از دست داده بودند؟
پدر، همسر و دخترش را. جالب است بدانید که هر وقت هر جا زلزله میآید، یا همین اخیرا که کرمان دارد میلرزد، دوباره همان حالتها برمیگردد و دوباره ما نیاز به روانشناس و روانپزشک داریم. شما الان اگر بروید با مردم صحبت کنید، میبینید که به دلیل زلزلههای کرمانشاه و کرمان، مردم بسیار به هم ریختهاند؛ یعنی اگر بروید کلینیکهای روانپزشکی بم را نگاه کنید، پر شده است از افرادی که آمدهاند برای مشاوره و درمان. از وقتی زلزله سر پل ذهاب آمده، همسر من کلا به هم ریخته، آرام و قرار ندارد و بارها به مشاورمان مراجعه کردیم؛ مادر همسرم، خواهرم و پدرم هم همینطور. من نمیخواهم بگویم از لحاظ روانی در بم کم کار کردند ولی فکر میکنم که کار درست انجام نشد. اتفاقا اخیرا فراخوانی دادهایم که اگر بشود، از روانشناسان و مشاورهایی که دارند در کرمانشاه برای زلزلهزدهها کار میکنند، بخواهیم بیایند بم و یک گردهمایی داشته باشیم. من با آقای صادق زاده، مدیرکل بهزیستی استان کرمان صحبت کردهام که این موضوع را پیگیری کنند و برای پنجم دیماه این گردهمایی را برگزار کنیم.
یعنی میخواهید از تجربیات آنها برای بمیها استفاده کنید؟ یا تجربیات خودتان را برای زلزلهزدههای کرمانشاهی با آنها در میان بگذارید؟
جفتش؛ فکر میکنم این موضوع خیلی کمک میکند.
در حال حاضر تیمهای روانشناسی خاصی در بم حضور ندارند؛ درست است؟
بله؛ حضور ندارند ولی اینجا هشت مرکز خوب و فعال داریم و دایم در حال فعالیتند.
مردم برای گرفتن خدمات به این مراکز مراجعه میکنند؟
بله؛ آنها ناگزیرند که مراجعه کنند و مشاورها هم از میزان حضور مردم در این مراکز راضیاند.
خب پس فکر میکنید کمکاریها در اینباره کجاست؟
من فکر میکنم از دو بُعد در اینباره کم کار شده است. یکی مسائل شهری است؛ اتفاقا اخیرا که شهردار جدید بم مشغول به کار شدند، با ایشان صحبت کردم. ما میبینیم که هنوز آثار زلزله در شهر وجود دارد و من خواهش میکنم که این ویرانهها را از بم جمع کنند.
بله من با مردم هم که صحبت میکردم میگفتند در کوچههایشان هنوز خانههای ویران وجود دارند و این هر روز آنها را اذیت میکند.
درست است، این یک موضوع جدی است که باید حتما فکری به حالش کرد. موضوع دیگر، یک برنامه قوی روانشناسی و مشاوره است که الان جایش در بم خالی است. ما میخواهیم که یک کاری دوباره از نو برای مردم انجام شود و مردم با خودشان به نتیجهای برسند، شاید اگر فرد آگاهی داشته باشد، کمی از درد و آلامش کم شود.
از شهر صحبت کردید. موضوعی که در حال حاضر وجود دارد این است که با اینکه بم شهری است که آن را از نو ساختهاند ولی هیچ زیبایی ظاهری ندارد. با مردم که صحبت میکنیم آنها میگویند در بم مراکز تفریحی، سینما و... ندارند و واقعا نیاز دارند که از این نظر رسیدگی بیشتری به آنها شود. عجیب است که برای مردمی چنین مصیبتزده، این مسائل در نظر گرفته نشده است. بعضی از مردم فکر میکنند برای ایجاد مراکز شادی یا کلا شادکردن مردم در بم، منع وجود دارد؛ شما هم همینطور فکر میکنید؟
اتفاقا یکی از دلایلی که من میخواهم افراد فعال در سرپل ذهاب بیایند بم و با آنها صحبت کنیم، همین است. در بم خیلی از مسائل مغفول مانده است. همین سینما که شما میگویید، الان ارشاد در سالنش گاهی فیلم پخش میکند ولی این کافی نیست. به این مسائل بها داده نشد، از افراد هم گاهی خواسته شد که بیایند و کار کنند ولی آنها هم دیدند برایشان صرفه ندارد، کاری در اینباره نکردند. دولت میتوانست سینما و مراکز تفریحی در بم ایجاد کند ولی متاسفانه این کارها روی زمین ماند. دولت فکر میکرد اگر سقفی برای مردم درست کنند بهتر است تا دیگر مسائل.
خب خانهها ساخته شد و مردم در آنها دارند زندگی میکنند ولی الان ١۴سال گذشته و برای روحیه این مردم کار خاصی انجام نشده است.
شهرداری بم پارک ایجاد کرد ولی مکان تفریحی خاصی ندارند.
مثلا بچهها یک شهربازی باکیفیت و خوب ندارند.
بله ندارند و این مسائل در شهر ما خیلی ضعیف است. جایی برای گردهمایی جوانان و سالنی برای تفریح آنها وجود ندارد.
اجرای تئاتر و سالنی هم برای آن در شهر نیست؛ درست است؟
بله نیست. ما خودمان یکسری تئاترهای خیابانی راه انداختیم ولی آن هم مشکلات خاص خودش را دارد و نتیجه خوبی در میان مردم نداشته است. این مسائل خیلی مهمند و مغفول ماندهاند. مسئولان فکر میکنند اگر خانهها یا مراکز اداری ساخته شوند، کارها انجام شده در صورتی که اگر جایی بود که مردم میتوانستند بروند و دوری بزنند یا خودشان را تخلیه کنند، خیلی خوب بود.
غیر از خود کسانی که در زمان زلزله آسیب دیدند، نسلی است که بعد از زلزله به دنیا آمدند. با این وضع، جوانان آینده بم هم افسرده خواهند بود؛ چون به بچههای کنونی هم توجه خاصی نشده است. جالب است که خیلی از بازماندگان زلزله برای اینکه بتوانند به زندگی برگردند، بچه آوردند و این بچهها الان شرایط خوبی ندارند.
زلزله بم درست است خیلیها را بیدار کرد ولی متاسفانه در خود بم به خیلی از مسائل توجه نشد. جالب است درباره ازدواجها بدانید. به جرأت میتوانم بگویم بعد از زلزله، ازدواجهای شتابزده زیادی انجام شد و از صددرصد آنها ۶٠درصدش به طلاق انجامید؛ چون کسی نبود آنها را راهنمایی کند، همه فقط به بازماندهها میگفتند که ازدواج کنید و تعداد ازدواجهای شتابزده در دو سال اول بعد از زلزله خیلی زیاد شد.
چرا تعداد این ازدواجها زیاد شد؟
چون تنهاییها و افسردگیها زیاد بود. افراد بیکس بودند؛ مثلا دختری بود که اعضای خانوادهاش را از دست داده بود و عمو و دایی میگفتند باید زودتر ازدواج کنی؛ در حالی که مشکل این افراد به طور عمقی برطرف نشده بود و وقتی وارد زندگی شدند، آن را از هم پاشاندند.
آمار طلاق الان هم در بم زیاد است؟
سالهای اول بعد از زلزله آمار طلاق خیلی بالا بود، الان رقم دقیقی از طلاقهای کنونی ندارم ولی شاید به نُرمش نزدیک شده باشد.
ازدواجهای اجباری هم در آن زمان یکی از مسائل بود.
بله؛ این موضوع هم وجود داشت. افراد که تنها بودند، مجبور بودند ازدواج کنند و خانواده تشکیل دهند در صورتی که این افراد دنیایی مشکل داشتند. متاسفانه بهداشت روان ما خوب کار نکرد. خود همین بهزیستی فکر میکرد مشاوره میدهد ولی مشاوره خوب که جوابگوی مردم باشد، انجام نشد.
و فکر میکنید که این ازدواجهای شتابزده و طلاقهای بعد از آن ممکن است برای زلزلهزدههای سرپل ذهاب و روستاها هم به وجود بیاید؟
بله؛ کاملا اینطور فکر میکنم. من مطمئنم اگر مشاوران خوب وارد نشوند و خانوادهها را خوب آگاه نکنند، این موضوعات دوباره تکرار میشود؛ یعنی نباید باز هم اینطوری باشد که افراد فامیل بگویند فلانی تنها شده، کاری کنیم که ازدواج کند، این اصلا درست نیست. من این هشدار را میدهم که این اتفاق برای کرمانشاهیها هم میافتد و باید جلویش گرفته شود. این موضوع طبیعی است و بعد از هر زلزلهای اتفاق میافتد.
وضعیت آسیبهای اجتماعی در بم چطور است؟ وضع اعتیاد و... من به بعضی محلات سر زدم که اعتیاد در میان مردمش بیداد میکرد.
بله؛ متاسفانه شیوع اعتیاد در میان مردم بم بسیار بالاست.
آماری از تعداد آنها دارید؟
آمار منسجمی از آنها وجود ندارد و اگر باشد نمیخواهند که رسانهای شود.
شنیدهام در الگوی مصرف و نوع موادی که مصرف میشود، تفاوت ایجاد شده است.
بله؛ قبل از زلزله مصرف مواد به صورت سنتی بود یعنی تریاک و هرویین ولی در این سالها الگوی مصرف تغییر کرده و مصرف مواد، صنعتی است. به هر حال کسانی که از نظر روحی و روانی مشکل داشته باشند خیلی سریع جذب مواد میشوند. ما کمیتهای را برای آسیبهای اجتماعی در کرمان تشکیل داده بودیم و متاسفانه بم، رتبه اول اعتیاد، همسرآزاری و کودکآزاری را داشت.
و دلیل این کودک و همسرآزاریها را هم به طور مستقیم از زلزله میدانید؟
بله؛ مثلا چند روز پیش یک کودکآزاری داشتیم که ناپدری معتاد، بچهها را با آتش سیگار میسوزاند و مادر هم چون اعضای خانوادهاش را از دست داده بود، کسی را نداشت که برود خانهاش و بچهها را بهناچار، نزد خود نگه میداشت. خانواده پدرومادریاش در زلزله فوت کرده بودند.
سالانه چه تعداد کودکآزاری دارید؟
الان این تعداد خیلی زیاد نیست، شاید سالی ۵ یا ۶ مورد؛ ولی به هر حال در شهری که چنین سابقهای اصلا نبوده، چنین موضوعی خوب نیست.
یعنی میگویید قبل از زلزله این موضوع وجود نداشت؟
خیلی کم؛ اصلا ما چنین چیزی نمیشنیدیم و شاید اصلا نبود.
وضع همسرآزاریها الان چطور است؟
آن هم وجود دارد. به هر حال تنشهایی که وجود دارد و مشکلات مربوط به زلزله میان زن و شوهرها هست، تاثیرگذار است.
در حال حاضر در بم با زنانی روبهرو میشویم که همسرانشان رهایشان کردهاند و رفتهاند. من سال ٩٢ با آقای دانشیار، رئیس اداره بهزیستی بم مصاحبه کردم و ایشان به من گفتند که حدود ٧٠٠ زن هستند که همسرانشان بعد از زلزله رهایشان کردهاند؛ شما این آمار را تأیید میکنید؟
آمار زنان تحت پوشش ما دو هزار نفر است؛ زنان بیسرپرست و بدسرپرست. بله زنان رهاشده وجود دارند ولی ٧٠٠ تا تعداد خیلی بالایی است. من رقم ۵٠ نفری از این زنان را که بعد از زلزله ازدواج کردند و همسرانشان رهایشان کردند، تأیید میکنم. من درباره موضوعی که در سر پل ذهاب نگرانش هستم، ازدواجهایی است که گفتم. باید حتما کنترلشده باشد، خیلی مسئولان و خانوادهها باید در اینباره دقت کنند چون بعدها این موضوع تبدیل به مصیبت میشود.
وضعیت اعتیاد در طلاقها هم تأثیر زیادی دارد؟
بله؛ خیلی زیاد. حدود ٨٠درصد طلاقها در بم به دلیل اعتیاد اتفاق میافتد.
تعداد زنان معتاد هم مشخص نیست؟
خیر.
این یک موضوع جدی است؟
بله؛ کاملا جدی است. ما یک پاتوق داریم که ٢۵٠زن و مرد معتاد در آن زندگی میکنند.
فکر میکنم در محله سیاهخانه؛ درست است؟
بله.
پای شیشه و کراک کی به بم باز شد؟
از وقتی کارگران شهرهای دیگر به بم آمدند.
این آدمها بیشتر اهل کدام شهرها بودند؟
از شهرهای مختلف؛ از تهران بگیر تا شهرهای غربی. در شهری که زلزله میآید، پول سرازیر میشود و مردم از دیگر شهرها میآیند و خرده فرهنگها و مشکلات خاص خودشان را به شهر میآورند. برای بم هم همین اتفاق افتاد. من همه این نگرانیها را برای کرمانشاه دارم. خیلی موضوعات وجود دارد که نمیشود رسانهایاش کرد.
اتفاقا ناگفتههای بعد از زلزله جالب است. من با آقای شفیعی، فرماندار وقت بم در زمان زلزله صحبت میکردم و ایشان میگفتند که چیزی که ما الان در بم میبینیم، نوک کوه یخ است.
بله؛ اینجا شهر قدیمی بود و آسیبهایی که دیگرمردم به این شهر آوردند خیلی زیاد و وحشتناک است. مردم خیلی کارها را یاد گرفتند که بلد نبودند. آمار سرقتها، اعتیاد، طلاق و... در سالهای بعد از زلزله بسیار بالا رفت.
آزارواذیتها و تجاوز به زنان هم زیاد شد؟
این مورد خیلی کم بود ولی بود. من برای همه این موارد در کرمانشاه نگرانم. اینها موضوعاتی است که باید به آنها گفته شود.
هنوز تعاملی بین مسئولان بم و کرمانشاه درباره این آسیبها صورت نگرفته است؟
خود مردم زیاد برای کمک رفتند؛ ولی بین مسئولان نه متاسفانه.
از آسیبهای وارداتی از طرف مردم دیگر شهرها گفتید. مردم بم هم از این موضوع خیلی ناراحتند و میگویند اصالت از بم افتاده است.
من قبل از اینکه کارمند شوم، با پدرم در بازار بم بودم و بعد از زلزله دیگر خیلی کم از بمیهای قدیم حضور دارند. بیشتر، مردم دیگر شهرها هستند. اینطور نیست که همه باشند ولی خب وضع خوب هم نیست. خیلیها از بم رفتند بعد از زلزله، من هم پشیمانم که نرفتم. ما باید از این شهر برویم. این شهر دیگر برای ما آن شهر نیست. روحیه ما در این شهر خیلی بد است. با یک تکان و زمینلرزه همهچیز در خانوادهها به هم میریزد؛ ما افسردهایم. همین امروز به خاطر زمینلرزهها حال من بد بود، تا ساعت ١٠ در اداره دوام آوردم و بعد رفتم بهشت زهرا، نیم ساعت سر خاک مادرم نشستم، گریه کردم و حالم که بهتر شد به اداره برگشتم. من نمیدانم چرا زلزله ما را رها نمیکند و چرا آنقدر مصیبتش بزرگ است؟ هیچوقت غمش برای ما تمام نمیشود. نمیدانم چیست که کهنه نمیشود. الان ١۴سال است و ما هنوز حالمان بد است.
شاید به این دلیل که آدم نمیداند باید چه کسی را مقصر بداند.
درست است.
از تعداد معلولان و کودکان بازمانده از زلزله بگویید.
اتفاقا امروز داشتیم درباره هانیه، دختر کرمانشاهی ضایعه نخاعی صحبت میکردیم. اینکه این تعداد چقدر در بم زیاد بود. بعد از بم، ٣٠٠نفر ضایعه نخاعی شدند. تعدادیشان خوب شدند و هنوز ١۴٠ و خردهای داریم که هنوز روی ویلچرند. خدا را شکر که به هانیه رسیدگی میکنند و همه قصهاش را شنیدهاند ولی ما الان ١۴٠ ضایعه نخاعی داریم که هیچکس سراغشان را نمیگیرد. ما هنوز درستوحسابی ویلچر نداریم که به آنها بدهیم. چرا مسئولان از ما یاد نمیکنند؟ فاجعه بم خیلی زیاد بود. در کوچه محل زندگی ما ٢٣٢ جنازه را از زیر آوار درآوردند. شما ببینید چقدر ابعاد فاجعه زیاد بود. من خواهش میکنم که به این ١۴٠ نفر سر بزنند، خدا را خوش نمیآید. آنها همه از نظر مالی دچار مشکلند. حتی خیلی وقتها پول پوشک هم ندارند بدهند. خدا خیر بدهد به انجمن کالیتاس که از ایتالیا و دو ماه بعد از زلزله آمدند و ٧٠٠ خانه برای زنان بیسرپرست ساختند و هنوز هم دارند کمکشان میکنند؛ اینجا نماینده دارند و برای همه ضایعه نخاعیها خانه ساختند.
دقیقا چه تعداد بعد از زلزله معلول شدند؟
بهزیستی بم قبل از زلزله ٢٠٠ پرونده داشت و بعد از آن به یکباره این تعداد ١٢هزار نفر شد. معلولان حدود ۵هزار نفر بودند؛ الان حدود ٢هزار و ٧٠٠ معلول در بم داریم.
اعصاب و روانیها چطور؟
من خواهش میکنم که به آنها برسند. بهزیستی بودجهای ندارد که به آنها بدهد. ما فقط به کسانی که تا سال ٨٨ ثبت شدهاند، امکانات میدهیم.
تعدادشان چقدر است؟
٢۴٠ نفر اعصاب و روان داریم. ١٠٢۶ معلول جسمی، ٧٠ تا مصروع، ٢۵٣ ناشنوا، ١٨٩ نفر نابینا، ۶٠٨ نفر معلول ذهنی و ۴۵ نفر هم سالمند داریم.
چند زن در زلزله همسرانشان را از دست دادند؟
آمار دقیقی در دست نیست و باید آمار کمیته امداد و تأمین اجتماعی را گرفت. به هر حال تعداد خیلی بالاست. بعد از زلزله مراکز زیادی برای نگهداری بچههای بیسرپرست و سالمند، نگهداری از بیماران ذهنی و ... ایجاد شدند. در بم سه کمپ مردان و یک کمپ زنان داریم؛ کلا ٨١ مرکز.
اینجا گرمخانه دارد؟
نه؛ فقط سرپناه شبانه داریم که معتادان شبها میآیند تا ٨ و ٩ صبح سرویس میگیرند و میروند.
موضوعی که قبلا درباره بم شنیده بودم، این بود که تعداد بچههایی که با مشکل حرکتی به دلیل موضوعات ناشی از زلزله به دنیا میآمدند، زیاد بود.
بله؛ این را میگفتند ولی تحقیقی در اینباره انجام نشده است. موضوع جدی در اینباره این بود که تعداد بچههایی که قلبشان سوراخ بود زیاد بود، بر اثر استرسهای بعد از زلزله که مادران داشتند.
الان طرح ویژه و ضربتی برای مسائل اجتماعی و روحی مردم در بم وجود ندارد؟
نه وجود ندارد و واقعا نیاز به اعتبار برای این موضوعات هست. ما اخیرا طرحی برای مشاورههای طلاق و ازدواج به بهزیستی فرستادیم ولی هنوز یک ریال بودجه به آن اختصاص ندادهاند. الان امید ما این است که طرح جامع معلولان تصویب شود. اگر ما بتوانیم مستمری معلولان را از ۵٠هزار تومان به حداقل حقوق کارگران برسانیم خیلی از مشکلاتشان حل میشود. واقعا اگر مردم و خوبیهای آنها نبود، آنها از گرسنگی میمردند.
درباره تعداد کشتههای زلزله همیشه اختلاف بوده است؛ فکر میکنید چرا این موضوع وجود دارد؟
این مشخص است که میزان خرابی در شهر خیلی بالا بود. اگر در یک شهر اتفاقی مثل زلزله بیفتد و بیشتر از یکچهارم آن شهر کشته شوند باید دولت پاسخگو باشد. این مشخص است که تعداد مردهها خیلی راحت در میآید، خب این اختلاف نظر از کجاست؟
الناز محمدی|روزنامه شهروند
نظرات