ده چالش اصلی در پاسخ و مدیریت شرایط اضطراری پس از زمین لرزه ازگله
چالش اول نبود برنامه پاسخ منسجم و هماهنگ در سطوح ملی و استان و سازمانی
بنانیوز- به رغم وجود سالها تجربه بروز و مدیریت حوادث در کشور، فرصت، دانش کلاسی و آگاهی از اهمیت موضوع و اجرای هزاران ساعت آموزشی برای دستاندرکاران مدیریت شرایط اضطراری یا مدیریت بحران در بخشهای دولتی و عمومی اقدام اساسی و پایهای برای آمادهسازی و تحلیل وضعیت مخاطرات برپایه سوابق و شناخت تهدید و خطرسوانح در هر استان، شهرستان و شهر به خوبی در کشور و استان کرمانشاه صورت نگرفته است.
اگر از قبل رویداد زمین لرزه ازگله مسئولین ملی و استان اقدام به تهیه مشارکتی و ابلاغ و پایش برنامه پاسخ سوانح براساس سوابق، اطلاعات خطرپذیری مخاطرات و سوانح محلی میکردند در زمان بروز زمین لرزه تنها کافی بود براساس برنامه موجود اولویتبندی عملیات امدادی و تقسیم نقش بین دستاندرکاران اجرایی و بسیج منابع براساس نیازسنجی دقیق و طبق نیازواقعی انجام میشد.
متاسفانه نبود برنامه پاسخ به سوانح چه در سطح ملی و چه استانی و از آن بدتر سازمانهای امدادی و اداری در بخشهای دولتی، غیردولتی به طور مشهود مشاهده میشود. شاید مهمترین دلیل بروز این مسئله را نبود برنامه اقدام سازمانی و مشترک و تداخل و همپوشانی وظایف و علاقمندی سازمانهای مختلف برشمرد.
چالش دوم؛ نبود ارزیابی و نیازسنجی دقیق و هماهنگ در مناطق آسیب دیده
به رغم وجود سالها تجربه بروز و مدیریت حوادث در کشور، فرصت، دانش کلاسی و آگاهی از اهمیت موضوع و اجرای هزاران ساعت آموزشی متاسفانه در عملیات امدادرسانی در سطح ۵ شهرستان متاثر از زمین لرزه ۲۱ آبان ۹۶ به طور مشهود ضعف در مدیریت ارزیابی وضعیت در ابعاد مختلف خسارت اعم از مالی، انسانی، فیزیکی و به طبع آن نیازسنجی صحیح و همهجانبه را در عملیات امدادرسانی شاهد بودیم.
عدم اجرای صحیح این اقدامات کلیدی، اولیه و اساسی منجر به صرف منابع مختلف توسط دستاندرکاران دولتی و غیردولتی به صورت موازی و تکراری و یا عدم ارایه صحیح و به موقع برخی از خدمات به بخشهایی از جوامع آسیبدیده گردید. موضوعی که یکی از دلایل اصلی عدم رضایت تمامی گروههای آسیبدیده در پهنه گسترده بیش از یک هزار سکونتگاه انسانی آسیبدیده از این زمین لرزه را در پی داشت.
البته امیدوار هستم از این تجربه تلخ درس گرفته شود و ابتدا سازمانهای مسئول با هماهنگی سازمان مدیریت بحران کشور اقدام به شناسایی دادههای موردنیاز، تقسیم نقش هر دستگاه، تعریف سازوکارهای ارزیابی هماهنگ و یکپارچه با استفاده از فناوری هاینوین و براساس روشهای نوین و آزموده شده نمایند.
در عین حال لازم است ارتباط سازماندهی شده، اعتمادسازی و آگاه سازی مناسب در سطح جامعه و بخصوص افراد مرجع ، چهره ها و شخصیت های اجتماعی ، سازمان های مردم نهاد ، موسسات خیریه و گروه های غیررسمی علاقمند به مشارکت در زمان بروز سوانح برای کسب حمایت و جلب مشارکت در زمان موردنیاز انجام شود تا در زمان بروز سانحه بعدی مجدد این چالش را شاهد نباشیم.
چالش سوم؛ ضعف هماهنگی کامل برپایه برنامه عملیاتی مشترک بین سازمانهای حاضر در منطقه
به رغم وجود سالها تجربه بروز و مدیریت حوادث در کشور، فرصت، دانش کلاسی و آگاهی از اهمیت موضوع و اجرای هزاران ساعت آموزشی متاسفانه در عملیات امدادرسانی پس از زمین لرزه ازگله آنچه کمتر میدیدیم هماهنگی بین سازمانهای دستاندرکار اعم از دولتی، غیردولتی و گروهک های خودجوش مردمی در منطقه حادثه دیده بود.
دلیل اصلی این ناهماهنگی شاید بیشتر از همه عدم ایفای نقش توسط سازمانهای مسئول و متولی در طول مدت عملیات امدادی و بیشتر از آن قبل از بروز حوادث است.
اگر دستورالعمل و استاندارد و آموزش و تمرین قبل از سوانح را جدی میگرفتند شاید شرایط بهتر بود.
در کنار این کاستیها لزوم ایفای نقش فعالتر مراکزکنترل وهماهنگی عملیات اضطراری یا EOC در ستاد سازمانهای دخیل در عملیات و پیادهسازی سامانه فرماندهی حوادثICS میتوانست باعث افزایش هماهنگی میشد که نبود و نشد.
یادمان باشدهماهنگی در زمان پاسخ به سوانح بدون گفتگو و شناخت قبلی و تقسیم نقش قبلی خیلی سخت و شاید نشدنی باشد و لازم است برای ایجاد هماهنگی اول زبان مشترک و پس از آن نیاز به استراتژی و برنامه دقیق عملیاتی ورود، حضور و خروج از عملیات شرایط اضطراری است.
چالش چهارم؛ ضعف در مدیریت مشارکت های مردمی در منطقه
به رغم وجود سالها تجربه بروز و مدیریت حوادث در کشور، فرصت، دانش کلاسی و آگاهی از اهمیت موضوع و اجرای هزاران ساعت آموزشی متاسفانه در عملیات امدادرسانی و تا امروز در مرحله بازسازی و بازیابی پس از زمین لرزه ازگله یکی از مهمترین مشکلات مشهود نبود سازوکارهای هدایت و مدیریت مشارکت مردمی و کمک های خیرین و نیکوکاران در سطح مناطق آسیبدیده و مناطق نیازمند کمک بوده و هست.
طبق قوانین و مصوبات مراجع مسئول نقش دستگاههای اجرایی براساس تجریه زمین لرزه ارسباران در سال ۹۱ در سال ۹۲ بازبینی شده بود ولی آئیننامههای اجرایی و هماهنگی بین بخشی تا روز زمین لرزه ازگله نهایی و عملیاتی نشده بود و شاید هنوز هم نشده باشد.
به رغم تمام مشکلات اقتصادی و معیشتی در جامعه با بروز یک سانحه این مردم هستند که حاضرند از خوراک و پوشاک خود برای نیازمندان ببخشند ولی متاسفانه در این رویداد تلخ باز شاهد بودیم بخشها و سازمانهای متولی نه برنامهریزی نه آمادگی و نه اطلاعرسانی درستی برای هدایت مشارکتهای مردمی نداشتند و این باعث شد هر فردی و یا گروهی براساس برداشت خود برخی فعالیتها اعم از درست و یا نادرست به صورت هماهنگ شده و یا ناهماهنگ را انجام دهند و این رفتارها گاهی موازی و گاهی آسیبرسان بودند.
حداقل من و دوستانم بیش از ۴۰۰ شماره حساب فردی، گروهی و سازمانی را مستند کردیم که در فضای مجازی از مردم کمک مالی طلب میکردند و هرج و مرج در این بخش مشهود و دردآور بود. شاید شما نیز هزاران انسان نیکوکار و یا فرصتطلب را دیدید که در آن روزها و تا به امروز درحال اطلاعرسانی و دریافت کمکهای نقدی و غیرنقدی برای امدادرسانی به آسیبدیدگان بودند و هستند.
ای کاش سازمان داوطلبان جمعیت هلال احمر و سازمان مدیریت بحران کشور برای حادثه بعدی در این زمینه بیشتر آماده باشند تا کمتر شاهد لطمه به سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی در سوانح بعدی باشیم.
چالش پنجم؛ نبود و کمبود شدید داده و اطلاعات معتبر و به روز از وضعیت مناطق آسیبدیده
به رغم وجود سالها تجربه بروز و مدیریت حوادث در کشور، فرصت، دانش کلاسی و آگاهی از اهمیت موضوع و اجرای هزاران ساعت آموزشی متاسفانه در عملیات امدادرسانی پس از زمین لرزها زگله یکی دیگر از مهمترین مشکلات و چالشهای آن روزها و حتی امروز نبود داده و اطلاعات و گزارش مستند و مستدل از منابع معتبر بوده و هست.
به رغم انجام سرشماری پاییز سال ۹۵ و انتخابات خرداد ۹۶ طی ۱۰ روز اول به سختی اطلاعات سکونتگاههای انسانی و امار جمعیتی به تفکیک گروه های سنی و جنسی را میشد پیدا و براساس ان برنامهریزی و تحلیل کرد. نبود آمار و اطلاعات به وضعیت کسب وکار معیشت کشاورزی صنایع و کلاً در همه ابعاد مشهود و خسته کننده بود.
مورد دیگر ناتوانی و یا عدم تمایل به تولید و پردازش و توزیع اطلاعات خدمات و عملیات امدادی بود که میتوانست با تولید و تکمیل نقشه و یا گزارشات آماری نیروهای امدادی غیردولتی را در توزیع و هدایت منابع محدود یاری کند که متاسفانه در این زمینه هم کار سیستماتیک توسط بخش دولتی و نهادهای حاکمیتی و عمومی انجام نشد.
چالش ششم؛ نبود حرف شنوی و تبعیت توسط تعداد زیادی از گروه های غیررسمی در منطقه آسیبدیده
به رغم وجود سالها تجربه بروز و مدیریت حوادث در کشور، تجربه میدانی و آگاهی از اهمیت موضوع مشارکت مردمی نظاممند و هماهنگ متاسفانه در عملیات امدادرسانی پس از زمین لرزه ازگله یکی دیگر از مهمترین مشکلات و چالشهای آن روزها و حتی امروز عدم تعریف سازوکار هماهنگی و هدایت و تعامل بین بخشهای دولتی و غیردولتی و گروههای خودجوش مردمی در عملیات امدادرسانی و بازیابی جوامع آسیبدیده بود.
افرادی که یه دلیل انگیزههای متعدد انسانی و مادی و معنوی چه با تجربه و چه بیتجربه اقدام به بسیج منابع مختلف نقدی و غیرنقدی و انتقال آنها با روشهای مختلف به منطقه کردند. این نبود سازوکار هدلیت و حمایت باعث اتلاف انرژی و بعضاً بروز چالش و از همه بدتر موازیکاری میشد. افرادی که شاید در یک زمانی در یک حادثهای نقشی ایفا کرده بودند و اینبار نیز احساس کردند باید وارد شوند و باید مستقل از دستگاههای عمومی و حاکمیتی و دولتی کاری بکند.
خیلی خوب است این همه حس انساندوستی و حمایتگری در جامعه هنوز هست ولی حساب کنیم اگر سازمانهای مسئول به پیشنهاداتی که توسط فعالین سازمان های مردم نهاد و متخصصین آشنا به موضوع کارداوطلبانه و مدیریت شرایط اضطراری و مدیریت مشارکت های مردمی در فاصله زمین لرزه ارسباران تا ازگله گوش میدادند شاید شاهد این حجم از مشکلات و موازی کاری ها در این منطقه نبودیم.
شاید علت بروز اصلی این چالش تنها و تنها ضعف در اعتمادعمومی به دستگاههای متولی به دلیل عدم پاسخگویی آنها باشد و اینکه برخی خود را دانای کل فرض میکنند و متخصصین و فعالین حرفهای حوزه سوانح را هنوز بیتجربه فرض میکنند.
به طور حتم اولین راهکار رفع این چالش یافتن زبان مشترک و ترویج گفتگو در جامعه و پس از آن اطلاع رسانی مستمر و شفافیت در متولیان است.
چالش هفتم؛ کمبود دانش تجربه و تفاوت نگرش در میان کارکنان دستگاههای مختلف در منطقه آسیبدیده
به رغم وجود سالها تجربه بروز و مدیریت حوادث در کشور، تجربه میدانی، طی دورههای آموزشی و آگاهی از اهمیت موضوع همکاری و هماهنگی بین همه ارکان دستاندرکار در عملیات امدادرسانی پس از زمین لرزه ازگله یکی دیگر از مهمترین مشکلات و چالشهای آن روزها و حتی امروز ضعف و کمبود دانش و آگاهی نیروهای دخیل در عملیات بوده و هست.
در زمان بروز شرایط اضطراری و بخصوص سوانح مهمترین موضوع اجرای برنامههای از قبل نوشته شده و تمرین شده است. این کار باعث کاهش زمان عملیات امدادرسانی و تسریع در فرآیند و زمان بازیابی جوامع آسیبدیده است.
متسافانه به رغم ادعای دستگاههای متولی برای آموزش و آمادگی در برابر سوانح در ستاد و صف عملیاتی در منطقه و ستادهای مرکزی شاهد نوعی هرج و مرج و ناهماهنگی در بخش دولتی و سازمانهای وابسته به آن بودیم.
این هرج و مرج حتما نباید آشوب و بلوا باشد، نبود برنامه و پیشبینی و تجسم احتمالات و سناریوهای هماهنگ اجرایی، نبود طرح و برنامه بلندمدت همزبان شده و توافق شده بین متولیان، نبود طرح برای استفاده از فرصت و شرایط احتمالی، نبود آمادگی مواجه با هرگونه شرایط احتمالی در مناطق آسیبدیده و از همه بدتر مشاهده متعدد ناپایداری روانی در نیروهای میدانی و استان آسیبدیده به ویژه مشاهده رفتارهای ناشی از ptsd در بین مسولین محلی بخش کوچکی از این چالش بود.
دردآور این است که این موارد در بخش دولتی بسیار مهم و قابل پیشگیری است، ولی چون مدیران ارشد دستگاههای مسئول خودشان نسبت به موضوع اشراف و آگاهی دقیق و تجربه را ندارند باعث شده تا بیشتر اقدامات اجرایی و آموزشی در سازمان های متولی برای رفع تکلیف و نمایش طراحی و اجرا شوند تا آمادگی و پیشگیری سازمانی و بین سازمانی.
اهمیت موضوع آنجا معلوم میشود که نیروهای امدادی مردمی و غیردولتی وقتی شاهد و ناظر سردرگمی نیروهای متولی و مسئول باشند خود راساً اقدام میکنند و این موضوع بیشتر باعث ناهماهنگی در خدمات رسانی به آسیبدیدگان میشوند. ولی اگر بتوانند به متولیان اعتماد کنند حتما میتوانند دستیار و همراه خوبی برای همه آنها که عاشقانه و آگاهانه میخواهند به مردم و میهن خدمت کنند هستند.
ای کاش قبل از حادثه بعدی شاهد اصلاح اشتباهات تجربه شده در زمین لرزه ازگله باشیم.
چالش هشتم؛ اطلاع رسانی غیرمتمرکز، تولید و پخش شایعات و اخبارغیرواقع در منطقه آسیبدیده
به رغم وجود سالها تجربه بروز حوادث در کشور، تجربه میدانی، طی دورههای آموزشی و آگاهی از اهمیت موضوع مرجعیت خبر و اطلاع رسانی سریع و صحیح توسط نهادهای متولی متاسفانه در این سانحه باز هم شاهد از دست دادن فضای رسانهای از سوی نهادهای رسمی و مراجع قانونی و متولی پاسخ به سوانح بودیم به گونهای که بر بستر تلگرام هر روز و هر ساعت اخبار صحیح و ناصحیح همچنین شایعات متعددی به سرعت در جامعه منتشر میشد و گاهی این وضعیت بار و کار مسئولین را سختتر میکرد.
مدیریت بهینه منابع و اجرای به موقع برنامهها بین همه ارکان دستاندرکار اعم از دولتی و غیردولتی وابستگی کامل به اجرای سیاست های تولید و توزیع اطلاعات و اطلاعرسانی صحیح و سریع و فراگیر است.
وقتی شاهد این هستیم که نهادهای دولتی استان وب سایتهای رسمی خود را مدتها قبل از زلزله به روز نکردهاند و یا اطلاعات دقیق و آمار و نقشه و ... در این ابزارهای اطلاعرسانی یافت نشود همراهان و خیراندیشان و نیروهای خودجوش چه رسمی و چه غیررسمی راساً مجبور به یافتن کانالهای اطلاعرسانی و اطلاعیابی متفرقه میشوند.
وقتی اخبار و اطلاعات از مراجع رسمی ولی با ادبیات مختلف و گاهاً در تضاد و تناقض منتشر شود دیگر کسی گوش به آنها نمیدهد و مرجعیت خود را از دست میدهند.
نمونه ساده آن اعلام آمار اشتباه تعداد مصدومین ضایعه نخاعی در روزهای اول بود که طبق اعلام مدیرکل بهزیستی ۱۰۰ نفر اعلام شد ولی یادم هست در آذر ماه آخرین و دقیقترین امار ۳۱ مصدوم بود. یا تولید خبر و گزارش از وضعیت برخی مصدومین و روستاها نه همه آنها باعث میشد افراد خود رسانه شوند. یک دوست میگفت در یک روستا داشتیم آواربرداری و توزیع کمک را کامل و تخصصی انجام میدادیم ولی در همان زمان یکی از اهالی روی یک دیوار خراب داشت درخواست کمکرسانی به روستا خود را ضبط و منتشر میکرد.
در زمین لرزه ارسباران فیسبوک و در زمین لرزه ازگله تلگرام نقش وسیعی در اطلاعرسانی ایفا کردند. رسانه شمشیر ۲دم است که باید مدیریت بشود نه محدود.
مهم این است که نهادهای رسمی عرصه اطلاعرسانی و تولید خبر را به افراد و گروههای غیررسمی واگذار نکنند.
چالش نهم؛ فقراقتصادی و پیامدهای ناشی از آن در مناطق آسیبدیده
یکی از مهمترین عوامل بروز و پیامدهای ناشی از رویداد زمین لرزه در همه سوانح و بخصوص زمین لرزه ازگله مشکلات اقتصادی و فقر ساکنان در مناطق متاثر از این رویداد بوده و هست. جوامعی که از نظر اقتصادی شرایط و رشد مناسب قبل و پس از سوانح نداشته باشند همواره از سوانح آسیبپذیرتر و در برابر مواجه با رویدادهای طبیعی و غیرطبیعی قدرت تاب آوری کمتری دارند.
نوع و کیفیت ساختوساز، میزانآگاهی و اجرای روشهای پیشگیری و آمادگی قبل از بروز، میزان و قدرت و سرعت تطبیق یافتن با شرایط، توان بازیابی و احیاء خانواده و معیشت و سرپناه همگی در محدوده ۵ شهرستان و بیش از یکهزار موقعیت سکونتی همگی وابسته و مرتبط با وضعیت اقتصادی ساکنان این منطقه بوده و هست.
اگر دولت و دستگاههای اجرایی و سازمان های مردم نهاد و گروه های غیررسمی میخواهند جوامع در برابر سوانح آماده و تاب آور باشند و بتوانند زودتر بازیابی شوند باید به موضوع کاهش فقراقتصادی در صدر لیست اقدامات خود توجه و برای آن اقدام کنند.
امروز اولین سالروز وقوع زمینلرزهازگله در استان کرمانشاه است، یکسال از این رویداد تلخ گذشت ولی شرایط انچنان که باید میشد نشد، طی ۱۰ روز قبل اقدام به معرفی ۱۰ چالش اصلی در پاسخ و مدیریت شرایط اضطراری پس از زمین لرزه ازگله نمودم و امیدوار هستم این یادآوری برای آنها که مایل به بهبود و اصلاح اشتباهات هستند نکاتی داشته باشد برای تفکر بیشتر
چالش دهم؛ اعلام وعده فراوان و گسترده و بدقولی در تحقق این وعدهها در مناطق آسیبدیده
مهمتر از درد خسارت اقتصادی و جانی و فیزیکی در سوانح ناامیدی و بدقولی است. متاسفانه مقامات دولتی و فعالین غیردولتی به دلیل عدم آگاهی از عمق و پیامدهای سوانح در روزهای اولیه همیشه در زمان حضور و بازدید و پس از آن اقدام با طرح وعدههای متعدد و گسترده مینمایند و این بدترین کاری است که میتواند انجام دهند.
شاید یک جامعه آسیبدیده خودش بتواند با حمایت صحیح بعد از مدتی کوتاه با شرایط کنار بیایید ولی وقتی تعدادی افراد بیتجربه ولی مدیر و مسئول در دستگاههای دولتی ،عمومی ، خصوصی وغیردولتی و همچنین چهره ها و افراد مرجع با حضور در مناطق خسارت دیده و جمع مردم آسیب دیده اقدام به طرح وعده و قول و تعهدهای متعدد مینمایند جامعه امیدوار میشود، جامعه چشمانتظار میشود ولی وقتی پس از پایان آن دیدار و تهیه عکس یادگاری و ثبت شدن حضور برخی از آن وعده دهند گان دیگر اتفاقی رخ نمیدهد آن وقت است که دیگر امیدواری و همت و تلاش محتمل از سوی بازماندگان جای خود را به توقع و انتظار و ناامیدی و بیاعتمادی میدهد.
در حادثه تلخ زمین لرزه ازگله با توجه به وسعت بالای بیش از یکهزار سکونتگاه انسانی خسارت دیده، کیفیت نامناسب ساخت و ساز و مشکلات اقتصادی و معیشتی به جامانده از قبل شاهد وعدههای ساخت و ساز و تحویل شهری مستحکمتر از قبل، توزیع سریع امکانات، تامین نیروهای عملیاتی برای ساخت و ساز، توزیع اقلام زندگی، تامین نیازهای روزانه، ساخت مدارس و زیرساختهای تفریحی و خدماتی و ... همه و همه ثبت شده ولی میزان تحقق آنها انچنان که باید میبود نبود و این یکی از مهمترین چالشهای تجربه شده در این رویداد تلخ بود.
این بخش انتقال تجربه به پایان رسید و با امید به درس آموزی از تجربیات پیشین برای ساختن آینده میهن و خدمت به مردم
۲۱ آبان ۱۳۹۷
حسام الدین نراقی
انجمن امدادایرانیان
@iranrelief
نظرات